صبح از رشک بنا گوشت گریبان چاک کرد
روی گرمت مهر را داغ دل افلاک کرد
سهل باشد گر لب از خمیازه نتوانیم بست
از خمار می لب ساغر گریبان چاک کرد
تا گل صبح قیامت خار خار من بجاست
خار در پیراهنم مژگان آن بیباک کرد
با چنین پیشانیی زآیینه گل صافتر
دیده ما را چرا گردون پر از خاشاک کرد؟
با چنین نظمی که بر آیینه دل صیقل است
دام بتوان در غبار خاطرم در خاک کرد
تن به خواری ده که خورشید جهان افروز را
اینچنین با خاک یکسان شعله ادراک کرد
اشک را بنگر چه با رخسار زردم می کند
روز اول روی دادن طفل را بیباک کرد
تا توانی دست از فتراک همت برمدار
جذبه همت مرا سرحلقه فتراک کرد
پیش مردم، کشتن آتش به آتش رسم نیست
آتشم را سرد چون آن روی آتشناک کرد؟
از برای رقعه هر کس کاغذی خوش می کند
صائب ما رقعه خود را ز برگ تاک کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرچه ماه مصر را دامن زلیخا چاک کرد
گرد تهمت چاک پیراهن زرویش پاک کرد
شد ز آب تیغ گرد خط از آن عارض بلند
چون توان آیینه را با دامن تر پاک کرد؟
دیده بد دور باد از روی آتشناک او
[...]
بیتو تا ره بر غبار خاطر غمناک کرد
نالة من خاکها در کاسة افلاک کرد
سر به گردون گر رسد افتادگی دستار ماست
آتش مادر تواضع سجده پیش خاک کرد
آب عصمت میچکد از ساغر سرشار ما
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.