بوسه چون محروم از آن لبهای خندان بگذرد؟
مور ما چون تلخکام از شکرستان بگذرد؟
می رساند رشته نسبت به آن زلف دراز
چشم من چون از سر خواب پریشان بگذرد؟
طوق هستی بر گرفت از گردنم داغ جنون
مهر چون طالع شود صبح از گریبان بگذرد
خاک می مالد به لب تیغش زننگ خون من
آه اگر این حرف در بزم شهیدان بگذرد
شوق چون پا در رکاب بیقراری آورد
کاروان شبنم از ریگ بیابان بگذرد
ما سبکروحان حریف ناز مرهم نیستیم
دوست می داریم زخمی را که از جان بگذرد
دور باشی نیست حاجت قهرمان عشق را
شیر ره وا می کند چون از نیستان بگذرد
چشمه زمزم نمک در دیده خود ریخته است
تا مبادا غافل آن سرو خرامان بگذرد
اصفهان چشم جهان گر نیست صائب از چه رو
سرمه نتوانست از خاک صفاهان بگذرد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و دردهای عاشقانه میپردازد. شاعر از کنایهها و تشبیهات زیبا استفاده کرده تا نشان دهد که بوسه و عشق، وقتی از لبهای خندان دور میشود، تلخی را به وجود میآورد. او به زلف دراز معشوق و چشمهایی که از خواب برمیخیزند اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه رنج و جنون عشق وجود او را تحت تأثیر قرار داده است. دوستی و عشق واقعی در شرایط سخت و تلخیها نمایان میشود و احساسات عمیق و درد ناشی از فراق معشوق را به تصویر میکشد. شاعر نیز به زیباییهای طبیعی و اشاراتی به مکانهایی چون اصفهان اشاره میکند، اما در نهایت، غم و درد از دست دادن عشق حاکم است.
هوش مصنوعی: بوسه چگونه میتواند از آن لبهای خندان دور شود؟ مانند اینکه مورچهای از سرزمین شیرینی گذر کند و تلخی را تجربه کند؟
هوش مصنوعی: وقتی که خوابم را ترک میکنم و به واقعیت برمیگردم، آیا میتوانم به آن رشته ارتباطی که به موهای بلند چشمانت وصل است، برسم؟
هوش مصنوعی: من به شدت تحت تأثیر وجود زندگی قرار دارم و احساساتی چون عشق و جنون در من شعلهور است؛ زمانی که صبح درخشش نور به وجود میآورد، این احساسات و نگرانیها بهتدریج کنار میروند.
هوش مصنوعی: خاک به لبه تیغ میمالد و خون من را میریزد. آه، اگر این سخن در جمع شهیدان گفته شود.
هوش مصنوعی: عشق و اشتیاق مانند راهیابی در سفر، باعث میشود که کاروان زندگی با شوق و سرزندگی از مشکلات و چالشها عبور کند.
هوش مصنوعی: ما آدمهای آزاد و بیپروایی هستیم که برای ناز و غم دیگران مرهمی نداریم. بلکه عشق میورزیم به کسانی که درد و زخم را تحمل کردند و جانشان را برای آن فدا کردند.
هوش مصنوعی: اگر دور باشی، نیازی به عشق قهرمان نیست. به مانند شیر، راه را باز میکند زمانی که از نیستان عبور کند.
هوش مصنوعی: چشمه زمزم اشک را در چشمان خود ریخته تا نکند غافل از عبور آن سرو زیبای خرامان شود.
هوش مصنوعی: اگرچه اصفهان به عنوان چشم جهان شناخته نمیشود، اما چرا سرمهای که از خاک اصفهان گرفته شده نمیتواند فراتر از آن برود؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبر کن ای تن که آن بیداد هجران بگذرد
راحت تن چون که بگذشت آفت جان بگذرد
خویشتن در بند نیک و بد مکن از بهر آنک
زشت و خوب و وصل و هجران درد و درمان بگذرد
روزگاری میگذار امروز از آن نوعی که هست
[...]
از کمان ابروش چون تیر مژگان بگذرد
بر دل آید چون ز دل بگذشت از جان بگذرد
راست اندازی چشمش بین که گر خواهد به حکم
ناوک مژگان او بر موی مژگان بگذرد
باد وقتی آب را همچون زره داند نمود
[...]
جمع باش ای دل که این وقت پریشان بگذرد
گرچه مشکل مینماید لیک آسان بگذرد
چشم یعقوب از نسیم پیرهن روشن شود
وز سر یوسف بلای چاه و زندان بگذرد
هیچ حالی را بقایی نیست بی صبری مکن
[...]
روی زیبای تو گر بر ماه تابان بگذرد
شرم دارد از رخت افتان و خیزان بگذرد
گر ببیند عکس رویت پادشاه نیمروز
از شعاع روی تو حیران و سوزان بگذرد
مار افعی گر ببیند زلف پرتاب تو را
[...]
سر گردان چند از من آن سرو خرامان بگذرد
از غبار هستی من دامن افشان بگذرد
دل زمن می گیرد و روی دلش با دیگری است
اینچنین ظلمی مگر در کافرستان بگذرد
مرکز پرگار گردون گردد از آسودگی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.