چشم خونبارم گرو ز ابر بهاری می برد
نبض من از برق دست از بیقراری می برد
در دل آزاده ام گرد تعلق فرش نیست
سیل از ویرانه من شرمساری می برد
شبنم از فیض سحر خیزی عزیز گلشن است
گل به دامن خنده از شب زنده داری می برد
هر که حرف راست بر تیغ زبانش بگذرد
از میان چون صبح صادق زخم کاری می برد
گر سر صائب چو مهر از چرخ چارم بگذرد
حسرت روی زمین بر خاکساری می برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از حال و هوای خود و احساسات عمیقش سخن میگوید. او به زیباییهای بهاری و تأثیر آن بر دل و جانش اشاره میکند. با بیقراری و تضاد میان روح آزادش و تعلقات دنیوی، او از شرم و ناراحتی ناشی از ویرانیها صحبت میکند. شبنم و گلها نماد زندگی و امید هستند و او بر این باور است که حقیقت به مانند صبح صادق میتواند زخمها را درمان کند. در نهایت، با اشاره به ستارهای (مهر) که از چرخ چهارم میگذرد، حسرتی در دلش میماند. به طور کلی، شعر تضادهای زندگی، زیبایی، حقیقت و حسرت را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: چشمهای من که پر از اشک است، تحت تأثیر بارش باران بهاری قرار گرفته و احساسات من به شکل عجیبی تحت تأثیر قرار گرفتهاند. انگار که نوسانات قلبیام به خاطر آن زیبایی و شور و هیجان، آرامش را از من گرفته است.
هوش مصنوعی: در دل من که آزاد است، هیچ وابستگیای وجود ندارد. سیلابی از ویرانههای من، سبب شرمساری میشود.
هوش مصنوعی: شبنم نتیجه برکات سحرخیزی گلشن است و گل از شادی و خندهای که در شب بیداری به وجود آمده، بهرهمند میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که حقیقت را با صراحت بیان کند، مانند صبح روشن و دلنشین، ممکن است دچار زخمهای عمیق و دردناکی شود.
هوش مصنوعی: اگر سر صائب مانند خورشید از مدار چهارم عبور کند، حسرتی از زیبایی زمین بر خاکی بودنش به همراه خواهد داشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.