شام ازان زلف سیه سنبل به دامن می برد
صبح از ان چاک گریبان گل به دامن می برد
آن که بر خار سر دیوار حسرت می کشید
این زمان از گلشن او گل به دامن می برد
یک سراسر رفت و در گلزار قحط دل فکند
طفل ما از بوستان بلبل به دامن می برد
از سرکوی دلاویزش صبا در بوستان
خار و خس می آورد، سنبل به دامن می برد
عمرها رفت و صبا از تازگیهای سخن
گل زخاک طالب آمل به دامن می برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیباییهای طبیعت و حسرتهای انسانی میپردازد. در آغاز، شام سیاهی زلف معشوق و سپیدهدم چاک گریبان گل را به تصویر میکشد. همچنین، فردی که در گذشته به خار دیوار حسرت میکشید، اکنون از باغ گلها گل به دامن میبرد. در ادامه، بیان میکند که عمرها سپری شده و صبام در جستجوی تازگیهای زندگی، گل را به دامن میآورد. این تصویرها نمادی از زیبایی، امید و دگرگونی در زندگی هستند.
هوش مصنوعی: شب با زلف سیاه سنبل، زیبایی را به دامن میبرد و صبح هم از چاک گریبان گل، عطر و لطافت را به دامن میآورد.
هوش مصنوعی: کسی که در گذشته بر روی خارهای دیوار حسرت میخورد و غمگین بود، حالا میتواند از باغی زیبا گل بچیند و آن را به دامنش بیاورد.
هوش مصنوعی: یک کودک ناامید و تنها، در دنیای خالی و بیحالی از عشق و محبت، از زیباییهای گلها و پرندگان فاصله گرفته و به یاد بلبلانی که در باغ بودند، حسرت میخورد. این کودک، مانند دامن یک زن، گلهای زیبایی را به همراه خود میآورد که یادآور گذشتههای خوشش است.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی از همان کوچهای که محبوب دلش در آن زندگی میکند، در باغ بوی گل و گیاه میآورد و سنبل را همچون هدیهای در دامن خود میبرد.
هوش مصنوعی: سالهای زیادی گذشت و نسیم صبحگاهی از تازگیهای کلام، گلهای به دست آمده از خاک طالب آمل را با خود میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.