ایام بهاران سبک از دیده ما رفت
از دست به هم سودنی این رنگ حنا رفت
شد موسم گل طی به شکرخنده برقی
برگ طرب باغ به تاراج صبا رفت
شیرازه مجموعه گلزار فرو ریخت
سنبل چو سر زلف پریشان به هوا رفت
نرگس ز نظر دور به یک چشم زدن شد
هر چند که از راه بصیرت به عصا رفت
آمد به چمن غنچه گل با کف پر زر
چون برگ خزان دیده تهیدست و گدا رفت
از همرهیش در جگر لاله نفس سوخت
از بس که به تعجیل گل لعل قبا رفت
در یک نفس از کیسه گلزار شکوفه
چون سیم و زر از پنجه ارباب سخا رفت
پیچید سراپرده خود ابر بهاران
از فرق چمن سایه اقبال هما رفت
شد رفتن گل باعث خاموشی بلبل
از باغ به یکبار برون برگ و نوا رفت
از حیرت نظاره آن سرو گل اندام
از خاطر اشجار چمن نشو و نما رفت
صائب ز نظربازی بی پرده شبنم
از چهره گلهای چمن رنگ حیا رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیباییهای بهار و تغییرات آن میپردازد. او میگوید که بهار دیگر از دید ما رفته و زیباییهای آن مثل گلها و رنگ حنا به دست باد و گذر زمان از بین رفتهاند. گلها با شکرخندهای زیبا به دنیا آمدهاند و اما کمکم از بین رفته و حالت و زیبایی خود را از دست دادهاند. در این میان، بلبلان و دیگر موجودات نیز از رفتن گلها دچار خاموشی و افسردگی شده و زیباییهای چمن و باغ به تاراج رفته است. شاعر با تصاویری خیالانگیز این روند را به تصویر میکشد و حسی از اندوه و گذر زمان را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: ایام بهار که همیشه برای ما زیبا و شاداب بود، اکنون از چشمان ما دور شده است و به نظر میرسد که این زیبایی و رنگ حنایی که داشتیم، از بین رفته است.
هوش مصنوعی: فصل گل و شکوفایی آغاز شده و با لبخند شیرین، نسیم خوشی به همراه دارد. باد بهاری باغ را با طراوت و نشاط به سرقت میبرد.
هوش مصنوعی: گلزار که مجموعهای از گلهاست، به هم ریخته و از هم پاشیده شده است؛ سنبل نیز مانند موهای پریشان، به سمت آسمان رفته است.
هوش مصنوعی: نرگس با اینکه از دور دیده میشود، به سرعت و به راحتی در یک لحظه به نزدیک میآید، هرچند که برای رسیدن به این درک عمیق، نیاز به راهنمایی و بصیرت دارد.
هوش مصنوعی: غنچه گل به باغ آمد و در دستانش طلا بود، اما وقتی به برگهای خزان نگاه کرد، احساس کرد که خالی و بیچیز است و مثل گدا به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: در بین دوستانش، یکی از آنها به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و به خاطر شتاب کردن برای دیدن زیبایی و شکوه گلی با عبای قرمز، دچار درد و رنج شد.
هوش مصنوعی: در یک لحظه، گلها مانند نقره و طلا از دست بخشندهای سرشار از خیر و برکت پراکنده شدند.
هوش مصنوعی: ابری که بهاری شده، با دوری از چمن، پردهای از خود به دور میپیچد و سایهی خوشبختی بر پرواز هما (پرندهای افسانهای) میافکند.
هوش مصنوعی: هنگام رفتن گل، بلبل از باغ ساکت شد و ناگاه به یکباره هم برگها و هم نوا از آنجا رفتند.
هوش مصنوعی: از دیدن زیبایی آن سرو خوشاندام به شدت متحیر شدم، به طوری که دیگر نتوانستم به یاد درختان و چمنها فکر کنم.
هوش مصنوعی: خود را به روزهای شاد و پربار زندگی بسپار و زیباییهای طبیعی را بیپرده و بیپناهی ببین. حس حیا و شرم از چهره گلها در چمن به شکل شبنم نمایان است و این به زیبایی و شگفتی آنها افزوده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
افسوس ازین عمر که بر باد هوا رفت
کاری به جهان نی به مراد دل ما رفت
خورشید من از اوج جوانی چو برآمد
بس ذره سرگشته که بر باد هوا رفت
گفتم ز در خویش مران، گفت که بگذر
[...]
آن سرو گل اندام که در زیر قبا رفت
باماش عتابی ست ندانم چه خطا رفت
آه از من بیدل که دل سوخته من
عمری ست که گم گشت و ندانم که کجا رفت
بر باد شد آن جان هوایی که مرا بود
[...]
آن تُرک پری چهره که دوش از بَرِ ما رفت
آیا چه خطا دید که از راهِ خطا رفت؟
تا رفت مرا از نظر آن چشمِ جهان بین
کس واقفِ ما نیست که از دیده چهها رفت
بر شمع نرفت از گذرِ آتشِ دل، دوش
[...]
دید آن که پی من به خرابات فنا رفت
سرها چو حباب آمد و بر باد فنا رفت
در هجر تو آه دل من بوده که تا صبح
گفتند خلایق که مگر باد صبا رفت
در راه به زهاد بسی عربده کردست
[...]
گر ساقی بدمست به خشم از بر ما رفت
بدمستی و دیوانگی ازما به کجا رفت
دیوانه از اینیم که آن شوخ پری وش
چشمی سوی ما کرد که عقل از سر ما رفت
هر غمزه که زد چشم خوشت صید دلی کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.