در روی زمین یک سر پر شور نمانده است
ته جرعه ای از کاسه منصور نمانده است
زنگار گرفته است دل اهل جهان را
در آینه هیچ نظر نور نمانده است
زان مصر حلاوت که شکر بود غبارش
امروز به جز نقش پی مور نمانده است
پیمانه ارباب تنعم شده لبریز
آوازه ای از کاسه فغفور نمانده است
از تلخی دشنام برون رفته حلاوت
نزدیکی دل با نگه دور نمانده است
زان شهد که سرمایه شیرینی جان بود
صائب به جز از نشتر زنبور نمانده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان تألم و ناامیدی از وضعیت کنونی دنیا میپردازد. شاعر از زوال و بیحوصلگی در جامعه سخن میگوید و اشاره میکند که هیچ چیز شاداب و خوشایند باقی نمانده است. از دلهای غبارآلود و بینور، تا شیرینیهایی که تبدیل به تلخی شدهاند، همه نشاندهنده یأس و افسردگی عمیق در بین مردم است. در نهایت، شاعر به این نکته میرسد که آنچه زمانی مایه شادی و زندگی بوده، اکنون به درد و رنج تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: هیچ جای زمین دیگر جانی پرشور و زندگی باقی نمانده است، و حتی قطره ای از کاسه معروف منصور هم به جا نمانده است.
هوش مصنوعی: دل مردم جهان به زنگار آغشته شده و هیچ نوری در آینه وجود ندارد که به آن بنگرد.
هوش مصنوعی: از شیرینیهای مصر که شکر بود، امروز جز رد پای موریانه چیزی باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: پیمانه ثروتمند پر از آواز و سر و صداست و از کاسه بیخبر کاملا خالی شده است.
هوش مصنوعی: از تلخی دشنام، شیرینی نزدیکی دل با نگاه باقی مانده است.
هوش مصنوعی: از آن شهدی که زندگی را شیرین میکند، برای صائب، جز نیشتری از زنبور باقی نمانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هم صومعه را فیض به دستور نمانده است
هم گوشه ی آتشکده را نور نمانده است
بی نشأ ذوقی نبود خفته و بیدار
در صومعه و میکده مخمور نمانده است
بیمار تو کش زندگی از شدت درد است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.