گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

چشم تو عجب نیست اگر مست و خراب است

کز روی عرقناک تو در عالم آب است

در دل فکند شور جزا گریه تلخش

از آتش رخسار تو هر دل که کباب است

چشمی که چو مژگان نکند هر دو جهان را

در هر نگهی زیر و زبر، پرده خواب است

از عشق محال است که دلها نشود آب

هر گل که درین باغ بود خرج گلاب است

مژگان تو از کج قلمی دست ندارد

هر چند ز خط حسن تو در پای حساب است

بالاتر از ادراک بود مرتبه حسن

هر چهره که بتوان به نظر دید، نقاب است

از نرگس بیمار بود تازگی حسن

معموری آفاق ز دلهای خراب است

هر خاک نهادی که خموش است درین بزم

چون کوزه لب بسته پر از باده ناب است

مجنون چه کند مست نگردد که درین دشت

هر موج سرایی که بود موج شراب است

دارد خط پاکی به کف از ساده دلی ها

دیوانه ما را چه غم از روز حساب است؟

این عالم پر شور که آرام ندارد

از دامن صحرای تو یک موج سراب است

زنهار که خود را مکن از توشه گرانبار

بشتاب که زادره سیلاب، شتاب است

نشمرده نفس سر نزند از جگر صبح

هر روز به بیداردلان روز حساب است

صائب مطلب روی دل از کس، که درین عهد

رویی که نگردد ز کسی روی کتاب است

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
امیرخسرو دهلوی

آبادتر آن سینه که از عشق خراب است

آزادی آن دل که در آن زلف تاب است

کو غمزده ای تا کند از ناله من رقص

کاین نامه من زمزمه چنگ و رباب است

جستم به سؤال آب حیاتی ز لب دوست

[...]

کمال خجندی

بنیاد وجودم ز تو ای دوست خراب است

وین کار خرابی همه از حب شراب است

جانم به عذاب است ز مخموری دوشین

ساقی قدحی ده که در آن عین ثواب است

چون میگذرد عمر سبک رطل گران ده

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
حافظ

ما را زِ خیالِ تو چه پروایِ شراب است؟

خُم گو سر خود گیر، که خُمخانه خراب است

گر خَمر بهشت است بریزید که بی دوست

هر شَربَتِ عَذبَم که دهی، عینِ عذاب است

افسوس که شُد دلبر و در دیدهٔ گریان

[...]

امیرعلیشیر نوایی

در میکده آنرا که به کف جام شراب است

عیبش مکن ار شام و سحر مست و خراب است

برداشتن از می نتواند سر خود را

از باده هوا در سر آن کو چو حباب است

سر رشته کارش کشد آخر به خرابی

[...]

وحشی بافقی

گر شکوه‌ای آمد به زبان بزم شراب است

باید که بشویند ز دل عالم آب است

زینش نتوان سوخت گر از خویش بنالد

آن مرغ که در روغن خود گشته کباب است

ابری برسد روزی و جانش به تن آید

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه