هر عاشق از رهی به حریم وصال رفت
مجنون پی سیاهی چشم غزال رفت
چشم و دهان یار تلافی کند مگر
عمر عزیز را که به خواب و خیال رفت
خالش به خط سپرد دل خون گرفته را
از دزد آنچه ماند به تاراج فال رفت
روشن بود که چیست سرانجام ناقصان
در عالمی که بدر ازو چون هلال رفت
خاکش به سر، که بیضه درین آشیان نهد
مرغی که بر فلک بتواند به بال رفت
حاشا که گردد آتش دوزخ به گرد من
زآنهاکه بر من از عرق انفعال رفت
صائب به موم از آتش سوزان نرفته است
از فکر آنچه بر من نازک خیال رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عاشقانه و درد و رنج ناشی از عشق سخن میگوید. شاعر اشاره به تلاش عاشقان دارد که برای رسیدن به معشوق خود از راهها و سختیهای گوناگونی عبور میکنند. در این مسیر، عشق و خیالهای شیرین و تلخ زندگی انسانی را تحت تأثیر قرار میدهد و برخی از آنها را به ناامیدی میکشاند. شاعر همچنین به سرنوشت عاشقانی که به وصال نمیرسند، اشاره میکند و اینکه زندگی همچون یک سفر خطرناک و پرفراز و نشیب است. در نهایت، شاعر به احساساتی همچون عذاب و انتظار فکر کرده و از چالشهای درونی که بر او گذشته است، مینویسد.
هوش مصنوعی: هر عاشق به طریقی به جایی میرسد که معشوقش حضور دارد. مجنون نیز به خاطر زیبایی چشمهای غزال، به دنبال او روانه میشود.
هوش مصنوعی: چشم و دهان محبوب به نوعی جبران میکند، مگر آنکه عمر باارزش انسان در خواب و خیال بگذرد.
هوش مصنوعی: تا اینجا دل عاشق، که زخمی و پر از درد است، به دست کسی افتاده که آن را به زیبایی بیان کرده است. اما در نهایت، چون دزدیده شده، آنچه که باقی مانده، به سرنوشتی ناخوشایند دچار شده است.
هوش مصنوعی: روشنی این موضوع کاملاً واضح است که نتیجه و سرنوشت افرادی که در حال نقص و کمبود هستند در جهانی که زیبایی و کمال از آن رخت بربسته و مانند ماه هلالی در حال افول است، چه خواهد بود.
هوش مصنوعی: خاک بر سر کسی که مرغی در این آشیان تخمگذاری کند که بتواند به آسمان پرواز کند.
هوش مصنوعی: هرگز نمیگذارم که آتش دوزخ به اطراف من بیفتد، چرا که از کسانی که به خاطر تأثیرات احساسات من به اینجا آمدهاند، دور هستم.
هوش مصنوعی: صائب از آتش سوزان موم دور نشده است، زیرا در فکر چیزهایی است که برای او، با ذوق و نازکی خیال، پیش آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل ماند بیحس و غمت افشانده بال رفت
این ناوک وفا همه جا پوستمال رفت
خلقی ازین بساط به وهم گذشتگی
بینقش پا چو قافلهٔ ماه و سال رفت
زین دشت گرد ناقهٔ دیگر نشد بلند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.