از خطِّ دلْ سیه، ز رخش آب و تاب رفت
مظلوم ظالمی که به پای حساب رفت
مشت زری که غنچه ز بلبل دریغ داشت
در یک نفس تمام به خرج گلاب رفت
آورد نبض دولت بیدار را به دست
در سایه نهال تو هر کس به خواب رفت
شد رشته ام گره ز خیال دهان یار
عمر دراز در سر این پیچ و تاب رفت
از قرب گلرخان لب خندان کسی نبرد
شبنم برون ز باغ به چشم پر آب رفت
خواهد گرفت دامن آتش به خون من
خوناب حسرتی که مرا از کباب رفت
خود را چو شبنم آن که درین باغ جمع کرد
از خود برون به یک نظر آفتاب رفت
صائب به این خوشم که شدم محو در محیط
هر چند سر به باد مرا چون حباب رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عمیق و دردناک خود اشاره میکند. او از زیبایی و لطافت محبوبش سخن میگوید و نشان میدهد که چگونه محبت و آرزوهای او به ناامیدی و حسرت تبدیل شده است. تصویرهایی از گل و شبنم، زندگی و مرگ، و در نهایت محو شدن شاعر در فراق محبوب، بیانگر تأثیر عمیق عشق و زیانهای آن در زندگیاش است. شاعر در نهایت از این شرایط راضی به نظر میرسد، اگرچه به ستایش عشق و زیباییها پرداخته، اما همواره غم و حسرت نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: از نشانههای دل سیاه، زیبایی صورت او کم شده است، همچون بیگناهی که به پای عدالت و حسابگری رفته است.
هوش مصنوعی: مشت زری که غنچه را از بلبل گرفته بود، در یک لحظه تمامش تبدیل به خرج گلاب شد.
هوش مصنوعی: دولت و شانس خوب، به مانند نبضی زنده در دست توست. هر کسی که در این شرایط غافل باشد و به خواب رود، از این نعمتها بیبهره میماند.
هوش مصنوعی: زندگیام تحت تأثیر خیال و یاد لبان محبوب است و این تأثیر باعث میشود که عمرم در این پیچ و خمها سپری شود.
هوش مصنوعی: هیچ کس از زیبایی و چهره خندان گلرخان نمیتواند شبنم را از باغ به بیرون ببرد؛ زیرا این زیبایی مانند چشمی پرآب است که نمیتوان آن را نادیده گرفت.
هوش مصنوعی: آتش به دامنم خواهد چسبید و آن حسرتی که دارم از وجود من میسوزد و باعث میشود که از کباب شدن دور بمانم.
هوش مصنوعی: کسی که مانند شبنم در باغ زندگی میکند و لحظاتی را با خود به همراه دارد، میتواند با یک نگاه به آفتاب، همه چیز را ترک کند و از خود خارج شود.
هوش مصنوعی: من از این که در این فضا غرق شدهام خوشحالم، هر چند که مانند حبابی باشم که سرش به باد رفته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گفتی اجل شهاب موئید که آن فلان
رفت و نگفت رفتم و این ناصواب رفت
از بادهٔ نعیم تو شد چون به خانه مست
رفتم چگونه گوید آن کو خراب رفت
خوی از جبین مریز که قدر گلاب رفت
گرمی مکن که رنگ رخ آفتاب رفت
صد بار سر ز خواب برآورد بخت و باز
پنداشت روز من شب و دیگر به خواب رفت
بر شعلة فسردة من گرد غم نشست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.