دود دلی ز ابر گهربار مانده است
داور تری ز قلزم زخار مانده است
روشندلان به تیره دلان جا سپرده اند
کف از محیط، از آینه زنگار مانده است
بکسر زبان دعوی بی معنی اند خلق
برگی به نخل معرفت از بار مانده است
صبح شعور، مست شکر خواب غفلت است
افسانه ای ز دیده بیدار مانده است
از عرض علم، مانده به جا عرض سینه ای
از اهل حال، جبه و دستار مانده است
داند که من ز جسم گرانجان چه می کشم
دامان هر که در ته دیوار مانده است
تا صبح حشر هست مرا کار در کفن
در سینه بس که نشتر آزار مانده است
از حیرت خرام تو این چرخ آبگون
چون آب آبگینه ز رفتار مانده است
طوفان گره شده است مرا در دل تنور
تا مهر شرم بر لب اظهار مانده است
در زردی آفتاب قیامت نهاد روی
امید من به وعده دیدار مانده است
جوهر به چشم آینه خاشاک گشته است
تا ناامید ازان گل رخسار مانده است
در تنگنای سینه صائب خیال دوست
پیغمبر خداست که در غار مانده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غزل مورد نظر از شاعر به بررسی احساسات عمیق و پیچیده انسانی میپردازد. شاعر از دلتنگی، ناامیدی، و انتظار نزدیک به ناباوری سخن میگوید. در این شعر، تصاویری از عشق گمشده، معرفت، و تلاش برای درک حقیقت زندگی وجود دارد. واژههایی مانند "دود دل"، "زنگار"، و "شعور" نمایانگر حالات درونی انسان و تضادهای روحی اوست. شاعر همچنین به ارتباط خود با معشوق و آلام درونیاش اشاره میکند و اینکه چگونه باید با درد و رنجهایش کنار بیاید. در پایان، اشاره به "پیغمبر خدا در غار" نمادی از امید و انتظار در عالم تاریکی است. کل شعر به نوعی بیانگر کش و قوسهای روحی و جستجوی حقیقت و عشق در دل انسان است.
هوش مصنوعی: دل من پر از غم و اندوهی است که مانند دودی از ابرهایی پر از جواهر نشأت گرفته است و حالا این درد و غم مثل آب زلالی از قطرههای باران بر سرزمین دل من باقی مانده است.
هوش مصنوعی: روشندان و فرهیختگان، دلسوزان را به افرادی که تیرهدل و بدبین هستند واگذار کردهاند. در این میان، از محیط اطراف چیزهای خوبی باقی نمانده و تنها آثاری زنگزده و غبارآلود بر جای مانده است.
هوش مصنوعی: اینگونه که زبان ادعا میکند، معنای روشنی ندارد؛ زیرا مردم فقط به تماشا نشستهاند و درخت معرفت از بار خود خالی مانده است.
هوش مصنوعی: صبح آگاهی، مستی ناشی از شکر خواب غفلت است و داستانی از چشمهایی که بیدار ماندهاند.
هوش مصنوعی: در دنیای علم، هنوز نشانههایی از افرادی که تجربیات روحانی و حالاتی خاص دارند، باقی مانده است. این افراد با ظاهری چون جبه و دستار، معرفت و حالت خاص خود را نشان میدهند.
هوش مصنوعی: او میداند که من از وجود سنگین و دشوار خود چه سختیهایی میکشم؛ و هر کسی که پشت دیوار مانده باشد، همچنان در تلاش است.
هوش مصنوعی: تا روز قیامت، من مشغول کار در کفن هستم، زیرا در دل من به حدی درد و رنج مانده است که مانند تیغ نوکتیز آزارم میدهد.
هوش مصنوعی: از شگفتی قدمهایت، این جهان آبی مانند آب شفاف و زلال، از جنبش و رفتار تو ایستاده و حیران مانده است.
هوش مصنوعی: طوفانی به شدت وجود مرا در دل آتش تنور گرفتار کرده است و در نتیجه، احساس شرم من تا به حال نتوانسته بر زبانم بیاید.
هوش مصنوعی: در نور زرد و تند آفتاب قیامت، من به وعده دیدار امید دارم و بر آن حساب کردهام.
هوش مصنوعی: در این بیت، بیان شده است که زیبایی و ارزش واقعی (جوهر) در چشمان ناظر به چیزی ناچیز و بیارزش (خاشاک) تبدیل شده است. این تغییر وضعیت به این معناست که امید به زیبایی و شکوه واقعی (گل رخسار) از دست رفته و فردی از دیدن آن ناامید و محروم مانده است.
هوش مصنوعی: در دل تنگ و سخت صائب، فکر و یاد محبوب همانند پیامبر خداست که در غار به انتظار نشسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مارا تنی چو صورت دیوار مانده است
چشم و زبان و دست و دل از کار مانده است
خواهم که بشکنم قفس تن که دور ازو
بیهوده مرغ روح گرفتار مانده است
از دیده یار رفت وزخون خشک شد مژه
[...]
بر دل ز بس غبار کدورت نشسته است
بیچاره ناله در ته دیوار مانده است
مرغ از قفس پرید و بفانوس شمع سوخت
دل همچنان بسینه گرفتار مانده است
دل را تو بردی و غم دل همچنان بجاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.