روی شکفته شاهد جان فسرده است
آواز خنده شیون دلهای مرده است
دخل تو گرچه جز نفسی چند بیش نیست
خرجت ز کیسه نفس ناشمرده است
چون غنچه این بساط که بر خویش چیده ای
تا می کشی نفس همه را باد برده است
سیلاب را ز سایه زمین گیر می کند
کوه غمی که در دل من پا فشرده است
صائب چو موج از خطر بحر ایمن است
هر کس عنان به دست توکل سپرده است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف وضعیت روحی و زندگی انسان میپردازد. شاعر بیان میکند که زندگی همچون غنچهای شکفته است که با وجود خندیدن، دلهای بسیاری دچار ناامیدی و غم هستند. او از ناپایداری وجود انسان سخن میگوید و اشاره میکند که هرچند نفس انسان محدود است، اما هزینههای او از سرمایه نفس او بیشتر شده است. همچنین به تضاد بین آرامش ظاهری و غم عمیق درونی اشاره میکند. در نهایت، شاعر به اهمیت توکل به خدا اشاره کرده و بر این نکته تأکید میکند که افرادی که به خدا اعتماد دارند، از خطرات زندگی در امان هستند.
هوش مصنوعی: گل زیبای عشق به زندگی دوباره جان بخشیده و صدای خندهاش دلهای افسرده و بیروح را زنده میکند.
هوش مصنوعی: درآمد تو اگرچه به اندازه چند نفس بیشتر نیست، اما هزینهات از کیسه نفس، بدون حساب و کتاب است.
هوش مصنوعی: تو همچون غنچهای هستی که بر روی این سفرهای که برای خود برچیدهای، نفس میکشی و در حالی که همه چیز تحت تأثیر باد و تغییرات در حال رفتن و تغییر است.
هوش مصنوعی: سایهی کوه، آب را در خود میگیرد و سبب میشود که آن دیوانگی و ناراحتی که در وجود من وجود دارد، در دلام جا بگیرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که کنترل زندگیاش را به توکل بر خدا بسپارد، مانند موجی است که از خطرات دریا در امان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از سرد مهری آتش شوقم فسرده است
روغن تلف مکن به چراغی که مرده است
با مشتری به چین جبین حرف می زند
حسن تو گوشمال کسادی نخورده است
این زخم خونچکان که دلم تازه خورده است
چون آب روشن است که تیغ تو کرده است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.