ای روح، سیر عالم امکان چه لازم است؟
رفتن به پای خویش به زندان چه لازم است؟
ای قطره چون قرار نداری به دست ابر
بیرون شدن ز قلزم و عمان چه لازم است؟
زهر فنا چو عاقبت کار خوردنی است
خوردن فریب چشمه حیوان چه لازم است؟
نیکی ثمر در آب روان زود می دهد
با تیغ او مضایقه جان چه لازم است؟
عشق بلند در گرو قهر و لطف نیست
دشنام فاش و خنده پنهان چه لازم است؟
چون باد صبح کار مرا می کند تمام
بر شمع من فشاندن دامان چه لازم است؟
در جنگ، می کند لب خاموش کار تیغ
دادن جواب مردم نادان چه لازم است؟
چون درد کامرانی خود می کند دواست
اظهار درد پیش طبیبان چه لازم است؟
وحشت چو رو دهد همه جا کنج عزلت است
رفتن به کوه و دشت و بیابان چه لازم است؟
چون می شود به صبر شکر زهر عادتی
منت کشیدن از شکرستان چه لازم است؟
در وقت خود، چو غنچه گره باز می شود
ممنون شدن ز ناخن و دندان چه لازم است؟
چون بندگی به شرط نمودن نه کار توست
صائب قبول کردن احسان چه لازم است؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی بیفایده بودن بسیاری از رفتارها و نگرشها میپردازد. او سوالاتی طرح میکند که نشان میدهند در زندگی چه چیزهایی واقعا ضروری نیستند. به عنوان مثال، نمیتوان از قطره انتظار داشت که در ابر بماند، یا از کسی که در بند فناست، انتظار داشت که فریب زندگی را بخورد. شاعر به نیکیها، عشق، و صبر اشاره میکند و میگوید که نباید به دنبال پاسخگویی به نادانیها یا اظهارنظر کردن درباره دردها باشیم. در نهایت، او به این نکته میرسد که بندگی و قبول احسان نیاز به شرط و شروط ندارد. این شعر به ما یادآوری میکند که بسیاری از چیزهایی که به نظر مهم میآیند در واقع ضروری نیستند و ما باید به اصول عمیقتر و واقعیتر زندگی توجه کنیم.
هوش مصنوعی: ای روح، چه نیازی به سفر در دنیای ممکنات هست؟ رفتن به استقلال و آزادی خود در زندان چه ضرورتی دارد؟
هوش مصنوعی: ای قطره، اگر به آرامش و ثبات در دست ابر نیستی، پس چه نیازی به خارج شدن از دریا و عمان داری؟
هوش مصنوعی: چون سرانجام مرگ و فنا به همه میرسد، چرا باید به فریب زندگی ابدی و جاودانگی غرق شویم؟
هوش مصنوعی: نیکی مثل درختی است که در آب روان رشد میکند و سریعتر میوه میدهد. پس برای بودن در راه نیکوکاری، نباید از خطرات و دردهایی که ممکن است پیش بیاید، ترسید.
هوش مصنوعی: عشق واقعی وابسته به قهر و محبت نیست. در حقیقت، نیازی به توهین علنی و خنده پنهانی نیست.
هوش مصنوعی: با وزش نسیم صبح، کار من به پایان میرسد. دیگر چرا لازم است که دامن خود را بر شمع من بکشم؟
هوش مصنوعی: در جنگ، تیغ سخن نمیگوید و لازم نیست که به حرفهای بیمعنی مردم نادان پاسخ داده شود.
هوش مصنوعی: زمانی که کسی درد و مشکل خودش را درمان میکند، دیگر نیازی به گفتن آن درد به پزشکان نیست.
هوش مصنوعی: وقتی ترس و وحشت به سراغ انسان میآید، بهترین راه این است که به گوشهای آرامشبخش پناه ببرد. در این حالت، نیازی به رفتن به کوهها یا دشتها و بیابانها نیست.
هوش مصنوعی: وقتی با صبر و شکر خود را عادت میدهیم، دیگر نیازی نیست از شیرینیها و خوشیها انتظار داشته باشیم.
هوش مصنوعی: در زمان مناسب، مانند غنچهای که باز میشود، نیازی به قدردانی از مشکلات و موانع وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر بندگی و خدمت به دیگران را با شرط طرف مقابل انجام دهی، این کار از تو نیست. پس چرا باید احسان و نیکی او را بپذیری؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.