ز فرقت تو ز دل امشب اضطراب نرفت
ستاره محو شد و چشم من به خواب نرفت
چگونه بی لب او عیش من شود شیرین؟
که از جدایی گل تلخی از گلاب نرفت
همیشه در ته دل بود ازو شکایت من
ازین خرابه برون دود این کباب نرفت
ستاره که درین خاکدان بلندی یافت؟
که چون شرر ز جهان با صد اضطراب نرفت
که داد در سر خود جای، باد نخوت را؟
که دست خالی ازین بحر چون حباب نرفت
چنین که من به دم تیغ می روم به شتاب
ز کوه، سی به دریا این شتاب نرفت
نهشت گریه ما را به روی کار آید
چه ظلمها که ز آتش بر این کباب نرفت
چها نمی کشم از وعده سبکسیرش
خوشا کسی که پی جلوه سراب نرفت
خوشم به مشرب صائب که بهر رهن شراب
به سیر کوی خرابات بی کتاب نرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساس درد و جدایی از محبوبش اشاره میکند. او از اضطراب و غم ناشی از فراق میگوید و احساس میکند که بدون لبخند و حضور محبوبش، شادی برایش بیمزه و تلخ است. شاعر از دلتنگیاش و بیتابیاش در برابر این جدایی مینالد و اشاره میکند که بسیاری از آلام و رنجها ناشی از این فاصله است. او به ستارهای اشاره میکند که در تاریکی گم شده و به نیروی خود در برابر مشکلات میبالد. در نهایت، شاعر به زیبایی شراب و لذت از زندگی در کنار دوستان در خرابات میپردازد، جایی که بدون هیچ قاعدهای میتواند فراموشی بیابد. این شعر نشاندهندهی حسرت و عاشقانهای عمیق در دل شاعر است.
هوش مصنوعی: امشب به خاطر جدایی تو، دل من آرامش ندارد. ستارهها ناپدید شدهاند و چشم من مانند خواب به آرامش نمیرسد.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم بدون لبان او خوشحال باشم؟ چرا که جدایی از او مانند تلخی گل است که هیچوقت از گلاب فاصله نمیگیرد.
هوش مصنوعی: همواره در عمق وجودم از او گلایهمند بودم و این واقعیت که نمیتوانستم از این ویرانه فرار کنم، مانند دودی از کباب به بیرون نرفت.
هوش مصنوعی: ستارهای که در این دنیای خاکی به اوج رسید، آیا توانست از این دنیا برود؟ او مانند شعلهای بود که با هزار اضطراب از جهان نرفت.
هوش مصنوعی: کیست که در سر خود جایگاه باد غرور را دارد؟ چگونه کسی میتواند با دستانی خالی از این دریا، مانند حبابی به این دنیا پا بگذارد؟
هوش مصنوعی: من در اوج خطر و اضطراب به سرعت از کوه پایین میآیم، اما حتی این سرعت نتوانسته است مرا به دریا برساند.
هوش مصنوعی: گریه ما موجب خجالت ما خواهد شد، چه ظلمهای فراوانی که از آتش بر این کباب نرفته است.
هوش مصنوعی: چقدر از وعدههای بیاساس او رنج میبرم، اما خوشا به حال کسی که جذب زیباییهای فریبنده نشده و به دنبال آنها نرفته است.
هوش مصنوعی: من از مشرب صائب خوشم که برای نوشیدن شراب، به سیر و گشتهای خرابات بیکتاب نمیرود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غبار خط تو از دل به هیچ باب نرفت
خط غبار به افشاندن از کتاب نرفت
نمی توان غم دل را به خنده بیرون برد
ز خنده رویی گل تلخی از گلاب نرفت
ستاره سوختگی را علاج نتوان کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.