فغان که گرد سر او نمی توانم گشت
چو زلف بر کمر او نمی توانم گشت
همیشه گرد دلش بی حجاب می گردم
اگر چه گرد سر او نمی توانم گشت
ز بس که تیر نگاهش بلند پروازست
ز دور در نظر او او نمی توانم گشت
مرا ز بی پر و بالی غمی که هست این است
که گرد بام و در او نمی توانم گشت
ازان ز هر دو جهان بیخبر شدم صائب
که غافل از خبر او نمی توانم گشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و ناامیدی شاعر نسبت به معشوقش است. شاعر میگوید که نمیتواند به دور سر معشوق بچرخد و از عشق او به دور بماند. او همیشه در دلش به معشوق فکر میکند، اما به خاطر زیبایی و نگاه جالب معشوق، از فاصله دور نمیتواند به او نزدیک شود. شاعر از بیپر و بالی خود ناراحت است، چرا که نمیتواند به طور واقعی به معشوق دسترسی پیدا کند. در نهایت، او از هر دو جهان بیخبر شده است و نمیتواند از یاد معشوقش غافل شود.
هوش مصنوعی: افسوس که نمیتوانم دور او بچرخم زیرا نمیتوانم زلفش را به کمر خود بزنم.
هوش مصنوعی: همیشه دور دل او بدون حجاب میچرخم، هرچند نمیتوانم دور سرش بچرخم.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه نگاه او بسیار جذاب و نافذ است، از دور نمیتوانم به او نزدیک شوم یا جذابیت او را احساس کنم.
هوش مصنوعی: غم من این است که به دلیل نداشتن بال و پر، نمیتوانم آزادانه در اطراف بام و در بچرخم و پرواز کنم.
هوش مصنوعی: من از هر دو جهان بیخبر شدم، صائب، زیرا نمیتوانم از اخبار او غافل بمانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.