گنجور

 
صائب تبریزی

صفیر شهپر توفیق، حسن آوازست

کمند عشرت رم کرده رشته سازست

فروغ نور تجلی به طور می گوید

که کار مردم بی دست و پا خداسازست

تو صاف کرده مده پشت خویش بر دیوار

که حسن، تشنه آیینه نظربازست

به خاک پای خم و گردش پیاله قسم

که تازیانه گلگون می، رگ سازست

ز جام حافظ شیراز مست گردیده است

کلام صائب ازان رو شراب شیرازست

 
 
 
صائب تبریزی

ترا که خط بناگوش ابجد نازست

چه وقت توبه حسن کرشمه پردازست؟

دو چشم واله قربانیان پس از تسلیم

دو شاهدست که انجام به ز آغازست

فیاض لاهیجی

منم که مرغ دلم صید عشوه و نازست

پریدن دل کبکم به بال شهبازست

چنان به کنج قفس خو گرفته‌ام که دگر

به یاد خاطر من آنچه نیست پروازست

ز صید دوستی آن نگاه پنداری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیاض لاهیجی
بیدل دهلوی

دل از بهار خیال توگلشن رازست

نگه به یاد جمالت بهشت‌پردازست

خیال مرهم‌کافورگل فروش مباد

به روی تیغ توام چشم زخم دل بازست

توبرق جلوه‌، نگه دشمنی‌،‌کسی چه‌کند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه