گنجور

 
صائب تبریزی

سپاه عقل کم و لشکر ایاغ پرست

چه عشرتی است که پروانه کم، چراغ پرست

ز هرزه خندی گل غنچه بی دماغ شده است

ز دست قهقه مینا دل ایاغ پرست

فتاده است به روی گل و ز شوق هنوز

لب پر آبله شبنم از سراغ پرست

اگر به مرکز خود حق قرار می گیرد

تو فکر دل کن و فارغ نشین که داغ پرست

حیا نمی دهدم فرصت سخن صائب

دلم ز شکوه این باغبان و باغ پرست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode