ترا ز جان غم مال ای خسیس بیشترست
علاقه تو به دستار بیشتر ز سرست
خطر به قدر فزونی است مالداران را
که خون فاسد، آهن ربای نیشترست
مریز پیش بخیل آب روی خود زنهار
که آب تیشه سزاوار نخل بی ثمرست
زمین پاک بود کهربای دانه پاک
صدف ز پاکی دامن همیشه پرگهرست
ز آفتاب نگردد به رنگ و بو غافل
درین ریاض چو شبنم کسی که دیده ورست
ترا ز داغ عزیزان رفته نیست خبر
وگرنه لاله این باغ، پاره جگرست
زبان شکوه ندارم ز خاکساریها
چگونه سبز شود دانه ای که پی سپرست؟
درآ به عالم بی انقلاب بیرنگی
که ماهتاب و کتان همچو شیر با شکرست
یکی هزار شد از سینه بیقراری دل
به مرغ وحشی ما آشیانه بال و پرست
ز پرده سوزی شب، صبح شد گریبان چاک
عدوی پرده خویش است هر که پرده درست
به مرگ باز نمانند سالکان ز طلب
میان ره نکند خواب هر که دیده ورست
می رسیده ز خم جلوه می کند در جام
نهفته های پدر جمله ظاهر از پسرست
به قدر پاس ادب فیض می رساند حسن
که جای بهله کوتاه دست، بر کمرست
ز دلشکستگی خود غمین مشو صائب
که شیشه چون شکند در دکان شیشه گرست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تعابیر فلسفی و اندیشههای عمیق درباره ارزشها، غمها و زندگی پرداخته است. شاعر با به کارگیری تمثیلها و تصاویری نمادین، به موضوعاتی چون ارزش عشق، معانی واقعی دارایی، و اثرات شخصیت در زندگی اشاره میکند. او تأکید میکند که عشق و احساسات عمیق انسانها از مال و داراییهای مادی مهمتر است و خطرات انسانی به اندازه داراییها اهمیت دارند. همچنین، شاعر به نیاز به معنویت و آگاهی از اوضاع اطراف اشاره دارد و میگوید که درد و غم در زندگی جزئی از حقیقت وجود انسانهاست. در ادامه، او از ناپایداری دنیا و ضرورت جستجوی حقیقت در زندگی میگوید و نهایتاً به ناامیدی و شکستهای عاشقانه پرداخته که مانند شیشهای در دست شیشهگر آسیبپذیر است.
هوش مصنوعی: غم و اندوه تو برای مال و ثروت بیشتر از عشق و علاقهات به جان و زندگیات است. همچنین، وابستگی و توجهت به مقام و جلال، از اهمیت بیشتری نسبت به سر و وجود تو برخوردار است.
هوش مصنوعی: خطر برای ثروتمندان به اندازه داراییهای آنهاست، چون ثروت میتواند انسان را به سمت خطرها و مشکلات جلب کند، درست مانند اینکه خون فاسد میتواند وسوسهآمیز برای یک سلاح خطرناک باشد.
هوش مصنوعی: نزد بخیل آب به روی خود نریز، زیرا آب کردن بیهوده به درخت بی ثمر آسیب میزند.
هوش مصنوعی: زمین از پاکی و خلوص به دور نیست که دانههای قیمتی صدف به سبب پاکی خود همیشه پر از گوهر هستند.
هوش مصنوعی: هرگز نباید از زیبایی و نور خورشید غافل شد، زیرا مانند شبنم که در باغها میدرخشد، زیباییها و لطافتها در این دنیا نیز به چشم میآید. کسانی که بصیرت دارند و توانایی دیدن این زیباییها را دارند، میتوانند از آن بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: تو از درد و دل عزیزانت بیخبر هستی، وگرنه باید بدانی که لالههای این باغ، گرد قلبهای شکستهاند.
هوش مصنوعی: من به خاطر فروتنیام نمیتوانم شکایت کنم، چگونه ممکن است دانهای که در زیر خاک است، رشد کند و سبز شود؟
هوش مصنوعی: به دنیایی پا بگذار که در آن رنگ و نوسانی وجود ندارد، جایی که نور ماه و زیبایی کتان مانند ترکیب شیر و شکر دلپذیر و لطیف است.
هوش مصنوعی: دل از بی قراری به اندازه هزاران سال نگران و پریشان است، اما به مانند پرندهای وحشی، در جایی آرام میگیرد که میتواند آزادانه بپراُد.
هوش مصنوعی: از آسیبهایی که در شب رخ میدهد، صبح در حالی آغاز میشود که کسی که پرده را به درستی نگهداری نکرده، دچار مشکل و چالش میشود.
هوش مصنوعی: سالکان در جستجوی حقیقت نباید بگذارند که مرگ آنها را از ادامه راه بازدارد و باید همیشه هوشیار و بیدار باشند. کسی که به هدف خود نگاه میکند، هرگز نباید در مسیر خوابش ببرد.
هوش مصنوعی: در خم شراب، زیباییهایی به چشم میخورد که در جام پنهان است و همه صفات و ویژگیهای ظاهری به ارث از پدر به پسر منتقل شدهاند.
هوش مصنوعی: اگر حسن، به اندازهی ادب و احترامش، لطف و نیکی کند، نشان میدهد که فراهم کردن شرایط مساعد برای این کار، همیشه دست نیافتنی نیست.
هوش مصنوعی: از ناراحتی دل خود غمگین نباش، زیرا وقتی شیشهای میشکند، در مغازه شیشهگر، او دوباره آن شیشه را میسازد و به زندگی بازمیگردد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خدایگانا امشب نشاط ساز بدانک
پدرش ز آهن بودست و مادرش حجرست
بصورت شجری و ز خفچه او را برگ
که از عقیق و ز یاقوت بار آن شجرست
زبانههاش چو شمشیر های زر اندود
[...]
هر آن دلی که ترا، سیدی بدان نظرست
خطر گرفت اگرچه حقیر و بیخطرست
خدایگانا ، تیغ تو صورت ظفرست
دل کریم تو گنج بدایع هنرست
فضایل تو بجسم خرد درون جانست
شمایل تو بچشم کرم درون بصرست
کف تو کان مکارم شدست در گیتی
[...]
زمانهٔ گذران بس حقیر و مختصرست
ازاین زمانهٔ دون برگذر که بر گذرست
به حل و عقد جهان را زمانهایست دگر
که پیشکار قضا و مدبر قدرست
کف کفایت و رای صواب صدر اجل
[...]
به نرد باختن اندر بلا و درد سرست
ازو حذر کن و بگریز گر ترا بصرست
صلاح خویش نگهدار و نا فلاح مجوی
که در صلاح و فلاح تو نرد کینه ورست
به جاه ازو خللست و به فضل ازو نقصان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.