کباب شد دلم از بویش این شراب کجاست؟
شکست در جگرم شیشه این گلاب کجاست؟
نه شب شناسد و نه روز ابر، حیرانم
که چشم روزن من محو آفتاب کجاست؟
عنان گسسته ز صحرا و دشت می گذرد
دل رمیده من موجه سراب کجاست؟
پلی است در گذر سیل حادثات فلک
درین قلمرو سیلاب، وقت خواب کجاست؟
مقام فقر و فنا جای خودفروشی نیست
متاع خویش ندانسته ای که باب کجاست
فتاد دم به شمار و تو از سیاه دلی
به فکر خویش نمی افتی، این حساب کجاست؟
ز کار رفته سزاوار زخم کاری نیست
به من که رفته ام از هوش، این عتاب کجاست؟
هزار جان عوض بوسه ای ز مشتاقان
ستانی و نشماری یکی، حساب کجاست؟
روی به خانه آیینه بی طلب هر دم
کناره از دل روشن کنی، حجاب کجاست
نه بوسه است جواب سلام تا ندهند
گره به گوشه ابرو زدن جواب کجاست؟
درین خرابه کمر باز می کند سیلاب
به گوشه دل ویرانم این شتاب کجاست؟
ز بس که حسن تو سر تا به پا گلوسوزست
نیافتم که دل خونچکان کباب کجاست
ز جوش فکر تو صائب جهان به وجد آمد
سیاه مستی کلک تو از شراب کجاست؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عواطف عمیق و جستجوی حقیقتی است که شاعر در آن غرق شده است. او از بوسه و شراب یاد میکند و حسرت و عطش خود را به تصویر میکشد. شاعر در پی پیدا کردن محلی برای آرامش و دلباختگی است و به سراب، آفتاب، و زمان اشاره میکند. او خاکساری و فقر را به عنوان مقامهایی میبیند که جای خودفروشی نیست و به حسابها و مرزهای عشق و محبت میپردازد. در نهایت، او از زیبایی معشوقش سخن میگوید و حس عمیق و کباب شدن دلش از عشق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عطر خوش شراب در حال سوختن است. ای کاش میدانستم این شراب کجا است؟ شیشهای از گلاب درون قلبم شکسته است، اما نمیدانم آن کجاست؟
هوش مصنوعی: نه شب را میشناسم و نه روز را، گیج و سردرگم هستم که چشمانم به کجای تابش آفتاب خیره شده است؟
هوش مصنوعی: دل ناراحت و آزردهام از دشت و صحرا جدا شده و در حال حرکت است. اما نمیدانم نشانه آرامش و دین را کجا باید بیابم.
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به وضعیت دشوار و پر از چالشهای زندگی اشاره دارد. به نظر میرسد که در این شرایط بحرانی و پرآشوب، زمان استراحت و آرامش وجود ندارد و انسان در حال تلاش برای عبور از مشکلات است. در واقع، در جریان زندگی پر از حوادث و چالشها، هرگز فرصتی برای توقف و خوابیدن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در جایگاه فقر و نابودی، نباید به خودفروشی روی آورد. تو ارزش خود را نمیدانی و نمیدانی که مسیر درست کجا است.
هوش مصنوعی: شمارش زمان در حال گذر است و تو بهدلیل ناامیدی و سیاهدلی، هیچگاه به حقیقت این وضعیت فکر نمیکنی؛ این تناقض چطور قابل توضیح است؟
هوش مصنوعی: من که از حال رفتهام و دچار مشکل شدهام، سزاوار هیچ زخم و آزار نیستم. پس این سرزنش و خطاب به من چراست؟
هوش مصنوعی: هزاران جان را به جای یک بوسه از عاشقان میگیری و هیچیک را حساب نمیکنی، پس حساب و کتاب کجاست؟
هوش مصنوعی: به خانهی آینه برو و بدون اینکه انتظار داشته باشی، هر لحظه از دل روشن خود فاصله بگیر. حجاب و حائلی که بین تو و حقیقت وجود دارد کجاست؟
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که وقتی کسی سلام میکند، تنها یک بوسه کافی نیست؛ برای پاسخ به سلام نیاز است که حسی عمیقتر وجود داشته باشد. یعنی تنها یک کار ساده نمیتواند جوابگوی احساسات و ارتباطات باشد، بلکه باید نشانههایی واقعی از توجه و محبت نشان داده شود.
هوش مصنوعی: در این ویرانه، طوفان ناگهانی به گوشهای از دل خراب من میوزد و من میپرسم این سرعت و هیجان از کجا نشأت میگیرد؟
هوش مصنوعی: بهخاطر زیبایی و جذابیت تو که تمام وجودم را تحت تأثیر قرار داده، نتوانستم به فکر دل شکسته و آسیبدیدهام بیفتم و مکان آن را پیدا کنم.
هوش مصنوعی: به خاطر خلاقیت و شگفتی اندیشهات، دنیا به شور و شوق آمده است. این حالتی که ملاحظه میشود، ناشی از تأثیر قلم توست که از کجا و به چه حالتی سرشار از زیبایی و احساس است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خمار گشت مرا ساقیا شراب کجاست
نکرد چارهٔ این درد دُرد ناب کجاست
شکیب و صبر مفرما نماند صبر و شکیب
مزن زتاب و توان دم توان و تاب کجاست
چو نام او شنوم دل در اضطراب آید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.