تا من دلشده را دست ز گردن برداشت
جوهر تیغ تو چون سلسله شیون برداشت
شد ز دلبستگی از اشک وداعم سرسبز
خار خشکی که مرا دست ز دامن برداشت
نیست در بندگی سرو قدان آزادی
نتوان فاخته را طوق ز گردن برداشت
حسن هر چند نیارد دو جهان را به نظر
نیست ممکن که تواند نظر از من برداشت
هر که زیر فلک از رخنه دل غافل شد
چشم در خانه تاریک ز روزن برداشت
نیست بی آبله نقش قدم گرمروان
در گهر غوطه زد آن کس که پی من برداشت
در نظر داشت شکست دل چون شیشه من
هر که سنگ از ره من همچو فلاخن برداشت
حاصلی داشت اگر مزرع بی حاصل من
دانه ای بود که مور از سر خرمن برداشت
منم آن منزل بی آب درین دامن دشت
که پشیمان نشد آن کس که دل از من برداشت
شد مسیحا به تجرد ز علایق آزاد
چه کند رشته به آن تیغ که سوزن برداشت؟
سوز پنهانی من در دل او کار نکرد
سنگ، سردی نتوانست ز آهن برداشت
کرد پر گوهر شهوار صدف را صائب
هر که عبرت ز جهان از دل روشن برداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفهوم عشق و جدایی و تاثیرات آن بر زندگی انسان میپردازد. شاعر با تصاویری زیبا و استعارههای ظریف، به احساسات عمیق و رنجهای ناشی از دلبستگی و فاصله از معشوق اشاره میکند. عواطفی چون شوق، درد فراق و تلاش برای رهایی از بندهای عاطفی به تصویر کشیده شده است. شاعر از سختیهای عشق میگوید و به این نکته اشاره میکند که انسان نمیتواند از عشق واقعی به سادگی رها شود و این احساسات عمیق همواره در دل میماند، مشابه به غمی که در دل به وجود آمده و از بین نمیرود. همچنین، در این شعر بر اهمیت آگاهی از خود و دنیا و تأمل بر تجربیات اشاره شده که میتواند انسان را به رشد و بصیرت بیشتری برساند.
هوش مصنوعی: وقتی که دل من از گردن عشق جدا شد، مانند تیغ تو که اشکها را برمیدارد و زنجیرهی غم را قطع میکند.
هوش مصنوعی: به خاطر وابستگی و علاقهای که داشتم، از اشک و غم دلم پر شدم. مثل خارهای خشک که در دامن سبز به وجود میآیند، من هم از چیزهایی که دوست داشتم، دور افتادم.
هوش مصنوعی: در خدمت سُرُودهایی با قامت بلند، آزادی وجود ندارد؛ همانطور که فاخته نمیتواند طوق را از گردن خود بردارد.
هوش مصنوعی: هرچند زیبایی او نتواند دو جهان را به من نشان دهد، اما ممکن است که او نظر مرا از خود برگیرد.
هوش مصنوعی: هر کس که در زیر آسمان از دل خود غافل شود، مانند کسی است که در یک خانه تاریک بدون روشنایی، چشمش را به روزن میزند.
هوش مصنوعی: کسی که در پی من آمده و در روزهای خوب به جست و جو پرداخته، قطعاً بدون دردسر و چالش نمیتواند به هدفش برسد. غرق شدن در زیباییها یا موفقیتها همیشه آسان نیست و نیاز به تلاش و صبر دارد.
هوش مصنوعی: هر کس که به من آسیب میزند و به قلبم حمله میکند، باید بداند که دل من به ظرافت شیشه است و کوچکترین ضربهای میتواند آن را بشکند.
هوش مصنوعی: اگرچه زمین من ثمرهای نداشت و بیحاصلم بود، اما یک دانه درخت یا برکت نیز برایم داشت که مورچهای آن را از انبار برداشت.
هوش مصنوعی: من همان جایی هستم که در این دشت خشک و بی آب قرار دارد و کسی که دلش را از من برداشت، هرگز پشیمان نشد.
هوش مصنوعی: مسیحا که به خاطر پاکی و بیقیدیاش از وابستگیها رها شده، حالا چه کاری میتواند بکند وقتی که همان تیغی که سوزن را برداشت، او را در این وضعیت نگه داشته است؟
هوش مصنوعی: من درد و اندوه پنهانیام در دل او تاثیرگذار نبود، همچنان که سنگ نمیتواند سردی را از آهن بگیرد.
هوش مصنوعی: صائبی که از دنیا به خوبی درس عبرت گرفته، مانند صدفی است که مرواریدهای گرانبها را در خود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.