ما نه آنیم که ما را به زبان باید جست
یا ز هر بی سروپا نام و نشان باید جست
اهل دل را به دل و اهل نظر را به نظر
دوستداران زبان را به زبان باید جست
مهر هر چند که در ذره نگردد پنهان
همه ذرات جهان را به گمان باید جست
گرچه از بید ثمر خواستن از بی بصری است
بوی گل از نفس سرد خزان باید جست
بی نشان را به نشان گرچه خبر نتوان یافت
خبر کعبه ز هر سنگ نشان باید جست
نتوان پشت به دیوار تن آسانی داد
خبر آب ز هر تشنه روان باید جست
هر گلی را چمنی، هر صدفی را گهری است
از دم پیر مغان، بخت جوان باید جست
عمرها نافه صفت خون جگر باید خورد
وانگه از دل نفس مشک فشان باید جست
مهر روشن نکند خانه بی روزن را
دل بیدار ز چشم نگران باید جست
چه خبر از دل رم کرده ما دارد چرخ؟
ناوک سخت کمان را ز نشان باید جست
صائب این آن غزل سید یزدست که گفت
اهل دل را به سراپرده جان باید جست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اهل دل را از سراپردهٔ جان باید جست
عاشقان را ز خرابات مغان باید جست
دل به دست غم آن جان جهان باید داد
وانگهی شادی از آن جام جهان باید جست
اگر از باد صبا خاک درش می جوئی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.