آن که در جام خضر آب بقا ریخته است
به لب تشنه ما زهر فنا ریخته است
ما نه امروز کبابیم، که معمار ازل
رنگ افلاک ز خاکستر ما ریخته است
طفلی و سنگ و گهر در نظرت یکسان است
تو چه دانی که درین خاک چها ریخته است!
نیست پرواز به بال دگران شیوه من
ورنه در سایه من بال هما ریخته است
خاک را دست به افسردن این آتش نیست
خون عشاق عیان است کجا ریخته است
ما نه آنیم که بر برگ بلرزیم چو بید
بارها دامن گل از کف ما ریخته است
صائب از چشمه آیینه کجا گیرد آب؟
آن که در شوره زمین آب بقا ریخته است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان مسائل وجودی و انسانی میپردازد. شاعر تأکید میکند که کسی که زندگی ابدی را در دل خود جای داده، در عین حال زهر فنا را نیز به ما تقدیم کرده است. به تصویر کشیدن حالتی از عدم و فنا در جهان، او را وادار میکند تا به ارزش وجودی انسانها و زیباییهای آنان اشاره کند. شاعر بیان میکند که ما به عنوان انسانها در برابر دنیا و سرنوشت، ضعیف و بیاثر نیستیم و هرکدام دلیلی برای وجود خود داریم. همچنین، او تأکید میکند که عشق و احساسات عاشقانه، خود حقیقتی بارز در زندگیاند. در نهایت، با استفاده از تصاویری مانند آب بقا و خاک، بر معنا و اهمیت وجودی خود تأکید میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کوی یار است و به هر گوشه بلا ریخته است
پا به هرجا که نهی خار جفا ریخته است
دردم از سستی اقبال به درمان نرسد
که نه بهر دل هر خسته دوا ریخته است
تا قیامت دمد از تربت او مهر گیاه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.