گنجور

 
صائب تبریزی

گریه ابر بهار از دل پر درد من است

چهره زرد خزان از نفس سرد من است

به چه تقریب مه از هاله حصاری شده است؟

گر نه شرمنده ز حسن مه شبگرد من است

غوطه در چشمه شمشیر زدن آسان نیست

جای رحم است بر آن کس که هماورد من است

پسته پوچ محال است که خندان گردد

سینه چاک گواه دل پر درد من است

سالها شد که برون رفته ام از خود صائب

آنچه مانده است درین عرصه به جا، گرد من است

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
میرزا حبیب خراسانی

زردی برگ خزان عکس رخ زرد من است

نیز سرمای زمستان ز دم سرد من است

آسمان نیز که گه خندد و گه گرید زار

در غم و شادی از آنست که همدرد من است

بر تر از طارم افلاک کزین توده خاک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه