ناله سوخته جانان به اثر نزدیک است
دست خورشید به دامان سحر نزدیک است
قسمت من چو صدف چون لب خشک است از بحر
زین چه حاصل که به من آب گهر نزدیک است؟
وصل با کوتهی دست ندارد ثمری
بهله رازین چه که دستش به کمر نزدیک است؟
صرف خمیازه آغوش شود اوقاتش
هاله هر چند به ظاهر به قمر نزدیک است
روی دنیای فرومایه به بی رویان است
همه جا پشت ز آیینه به زر نزدیک است
دل ز خط زودتر از زلف شود کامروا
شب ایام بهاران به سحر نزدیک است
کار آتش کند آبی که به تلخی بخشند
ورنه دریا به من تشنه جگر نزدیک است
سکه سان رویی از آهن به کف آور صائب
کاین متاعی است که امروز به زر نزدیک است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نالهٔ سوخته جانان به اثر نزدیک است
دست خورشید به دامان سحر نزدیک است
در ندامتگل مقصود به بر نزدیک است
دامنی هست به دستیکه به سر نزدیک است
دوری منزل مقصود ز خودبینیهاست
اگر از خوابشکنی قطع نظر نزدیک است
رهبرکام تو پاس نفس است ای غواص
[...]
سینه گرم و مژه خونبار و سحر نزدیک است
باخبر باش که آهم به اثر نزدیک است
به رفیقان وطن کیست که از ما گوید
که به ساحل نرسیدیم و خطر نزدیک است
منم آن باغ که دارد به کمین صد آفت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.