صبح از جانهای روشن یاد میآید مرا
شام از تاریکی تن یاد میآید مرا
از دمِ سردِ خزان برگی که میافتد به خاک
از جهان بیبرگ رفتن یاد میآید مرا
میشوم چون شبنمِ گل آب از تردامنی
چون ازان پاکیزه دامن یاد میآید مرا
ناله خیزد چون سپند از دانهام بی اختیار
چون ازان صحرا و خرمن یاد میآید مرا
میشود یاقوتی از خونِ جگر منقارِ من
چون ازان فیروزه گلشن یاد میآید مرا
گوهرم را می دهد گَردِ یتیمی خاکمال
چون ازان دریای روشن یاد میآید مرا
تیغ میگردد الف بر سینهٔ شهبازِ من
گاهگاهی کز نشیمن یاد میآید مرا
میشود چشمم ز حسرت چون یدِ بیضا سفید
چون ز طور و نخلِ ایمن یاد میآید مرا
طفلِ اشکم، نیست جز گَردِ یتیمی دایهام
کی ز آغوش و ز دامن یاد میآید مرا
رشتهٔ اشکم به دامن میرسد بیاختیار
چون ز عیسیٰ همچو سوزن یاد میآید مرا
نیست تا گل در نظر صائب چو بلبل خامشم
در حضورِ گل ز شیون یاد میآید مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.