هر که عبرت حاصل از اوضاع دنیا کرد و رفت
یوسف خود را درین بازار پیدا کرد و رفت
توده خاکستر گردون مقام عیش نیست
همچو صبح آیینه را باید مصفا کرد و رفت
در قفس برگ اقامت ساختن بی حاصل است
شهپر پرواز می باید مهیا کرد و رفت
در جهان رنگ و بو ماندن نه از روشندلی است
یک نظر شبنم گلستان را تماشا کرد و رفت
در محیط آفرینش از حبابی کم مباش
کز نظر وا کردنی دل را به دریا کرد و رفت
در شکست آرزو زنهار کوتاهی مکن
تا توانی خاروخس در چشم دنیا کرد رفت
فقر گنج سر به مهر حق، جهان ویرانه است
احتیاج خود نمی باید هویدا کرد و رفت
هر که دل از دست داد و عشوه دنیا خرید
یوسف خود را به سیم قلب سودا کرد و رفت
هر که چون طفلان به فکر خانه آرایی فتاد
محضر غفلت به دست خویش انشا کرد و رفت
از کشاکش مرغ روح خویش را آزاد کرد
هر که زنار علایق ازمیان وا کرد و رفت
هر که نم بیرون نداد از بخل چون موج سراب
جلوه خشکی درین دامان صحرا کرد و رفت
روزگار آن سبکرو خوش که مانند شرار
روزنی زین خانه تاریک پیدا کرد و رفت
هر که چون موج سراب آمد به این وحشت سرا
صائب از طول امل طوماری انشا کرد و رفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی وضعیت انسان در جهان و ضرورت توجه به عمق زندگی میپردازد. شاعر به ما میآموزد که دنیا فقط زودگذر و بیارزش است و باید از آن عبرت بگیریم. او معتقد است که باید آرزوها و خواستههای حقیقی خود را شناسایی کنیم و ارتباط خود را با دنیا و ظواهرش قطع کنیم. زندگی تنها در گذر زمان و توجه به زیباییهای زودگذر میگذرد، بنابراین باید خود را برای پرواز به سمت هدفهای بالاتر آماده کنیم. ارائه تصویری از دنیا به عنوان یک قفس و تأکید بر اینکه نباید به ظواهر فریبنده دنیا دل بست، از دیگر نکات مهم شعر است. در نهایت، شاعر به اهمیت رهایی از تعلقات و کسب بینش عمیقتر از زندگی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از شرایط و نوسانات زندگی درس عبرت گرفت و بر اساس آن تصمیم گرفت، در نهایت موفق شد و به هدفش رسید.
هوش مصنوعی: گرد و غبار زندگی، جایگاه خوشی نیست. باید مانند صبح، آینه را پاک و بینقص کرد و پیش رفت.
هوش مصنوعی: زندگی در محدودیت و بدون کوشش برای تغییر، فایدهای ندارد. باید همت کرد و برای پروازی آزاد و بینقص آماده شد و از این قفس خارج شد.
هوش مصنوعی: در این دنیا ماندن با زیباییها و عطرها به خاطر بصیرت و درک عمیق نیست. کسی تنها یک بار با نگاه کردن به زیباییهای گلستان، تجربهاش را ترک کرده و رفته است.
هوش مصنوعی: در دنیای آفرینش، مانند حبابی کوچک نباش، زیرا حبابی که ترک بخورد، دل را به دریا میسپارد و ناپدید میشود.
هوش مصنوعی: اگر در رسیدن به آرزوهایت دچار مشکلات و شکست شدی، مراقب باش که تسلیم نشوی. هر زمان که بتوانی، باید به تلاش و مقاومت ادامه دهی و مانند علفهای هرز که در چشم دنیا جلوه میکنند، سرسخت و پایدار باشی.
هوش مصنوعی: فقر، راز ارزشمندی است که فقط نزد خداوند محفوظ است. دنیا بدون آنچه که به این راز اشاره کند، بیارزش و خراب به نظر میرسد. بنابراین، نیازی نیست که احساس احتیاج خود را علنی کنیم و در زندگی به جلو برویم.
هوش مصنوعی: هر کسی که دل خود را از دست بدهد و فریب زیباییهای دنیا را بخورد، در واقع یوسف گوهر وجودش را با خریدن قلبی که پر از آرزو و آرمان است، معامله کرده و از زندگی حقیقیاش فاصله میگیرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند یک کودک به فکر تزیین و زیبایی خانهاش بیفتد، در حقیقت خود را در دام غفلت گرفتار کرده و با دست خود، آیندهاش را رقم میزند و میرود.
هوش مصنوعی: هر کسی که از درگیریها و وابستگیهای دنیوی خود رها شود و به آزادی روح دست یابد، شایسته است که به جلو برود و به سوی آسمانها پرواز کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که نتوانست احساسات و محبت خود را نشان دهد، مانند موجی که در سراب میرقصد، فقط نمایی از خشکی و سردی را در دل بیابان به نمایش گذاشت و رها شد.
هوش مصنوعی: روزگاری خوش و پراحساس است که مانند شعلهای از یک روزنه، نوری از این خانه تاریک خارج شده و به دنیای بیرون راه پیدا کرده است و به همین سادگی از اینجا میرود.
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند یک موج در سراب ظاهر شد، به این مکان پر از ترس و وحشت آمد. صائب (شاعر) از انتظار طولانیاش یک نوشتهٔ طولانی نوشت و رفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلف ساقی از کف و دامان یار از دست رفت
چارهسازان چارة کاری که کار از دست رفت
نه گلی در گلستان باقی نه برگی در چمن
بلبلان شوری که دامان بهار از دست رفت
بی تو ما بودیم و چشمی در ره امید و بس
[...]
شب هجوم جلوه او در خیالم جا گرفت
آنقدر بالید دل کایینه در صحرا گرفت
ازدل روشن ملایم طینتی را چاره نیست
پنبه خود رایی تواند از سر میناگرفت
سعی گردون از زمین مشکل که بردارد مرا
[...]
تا سلیمان زمان زندان اسکندر گرفت
کار عالم خاصه ایران رونقی دیگر گرفت
خسرو غازی هلاکوخان که از هر حملهای
پشت صد لشکر شکست و روی صد کشور گرفت
کرد تنها فتح یزد از یاری یزدان ولی
[...]
الغرض آئین بیداد و زبردستی کرفت
زو هزاران سال ایران ذلت و پستی گرفت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.