روزگار ما به غفلت از تن آسانی گذشت
عمر ما چون چشم قربانی به حیرانی گذشت
ساحل مقصود داند موجه شمشیر را
کشتی هر کس ازین دریای طوفانی گذشت
حال صحرای پر از گرد علایق را مپرس
سر به سر اوقات من در دامن افشانی گذشت
تا نهادم پای در وحشت سرای روزگار
عمر من در فکر آزادی چو زندانی گذشت
سنبل فردوس شد در خوابگاه نیستی
آنچه ز ایام حیاتم در پریشانی گذشت
پای باد از پیچ وتاب راه می پیچد به هم
چون تواند شانه از زلفش به آسانی گذشت؟
نوبهار زندگی چون غنچه نشکفته ام
جمله در زندان تنگ از پاکدامانی گذشت
چند پرسی صائب احوال پریشان مرا؟
مدت بیداریم در خواب ظلمانی گذشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و تفکرات عمیق شاعر درباره زندگی و گذر زمان میپردازد. شاعر به غفلت و بیتوجهی مردم به زندگی و تنآسانی اشاره میکند و از عمر خود به عنوان یک قربانی نام میبرد که در حیرت و گیجی سپری شده است. او به طوفان زندگی و دشواریهای آن اشاره میکند و از حالاتی مانند اسارت و پریشانی در زندگی صحبت میکند. به نظر میرسد شاعر در تلاش است تا حقیقت زندگی و ناپایداری آن را ترسیم کند و احساس ناتوانی و بیسرنوشتی را در کلماتش حس کند. در نهایت، او از بیداری و خواب ظلمانی میگوید و به سختیهایی که در زندگی تجربه کرده اشاره دارد.
هوش مصنوعی: زندگی ما در حالت بیتوجهی و راحتطلبی سپری شد، مانند سگی که به ناامیدی و گیجی نگاه میکند.
هوش مصنوعی: ساحل هدف، حرکت امواج و نیروی آنها را میفهمد. هر کسی که از این دریاچه طوفانی عبور کند، به مقصود خود میرسد.
هوش مصنوعی: حالم در این صحرا که پر از گرد و غبار علاقههاست، خوب نیست. تمام زمانهایم در خلوص و زیبایی سپری شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که پا به دنیای پر تلاطم و ترسناک زندگی گذاشتم، تمام عمرم در آرزوی آزادی مانند یک زندانی سپری شد.
هوش مصنوعی: در خوابگاه عدم، گل سنبل بهشتی شکل گرفت و آنچه از زندگیام در دوران بینظمی و پریشانی سپری شد، در آنجا به یاد میآید.
هوش مصنوعی: نسيم با شتاب و سرشاری مسیر خود را تغییر میدهد، پس چگونه ممکن است کسی به سادگی از زیبایی و جذابیت زلف او بگذرد؟
هوش مصنوعی: بهار زندگی من چون غنچهای که هنوز شکفته نشده، در فضایی تنگ و محدود ماندهام. از خداترسی و پاکدامنیام گذشتهام.
هوش مصنوعی: چند بار از من درباره وضعیت نگرانکنندهام میپرسی؟ مدت زمانی که بیدار بودهام، در وضعیت تاریکی و ناامیدی گذشته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اول عمرم که هنگام سرور و ذوق بود
عاری از علم و عمل در جهل و نادانی گذشت
از طفولیت چو بگذشتم اسیر غم شدم
بعضی آن هم در خیال عالم فانی گذشت
آخر عمرم که ایام صلاح است و ورع
[...]
عمر ما چون دیده نرگس به حیرانی گذشت
روزگار ما چو سنبل در پریشانی گذشت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.