حاصلی غیر از تهیدستی دل روشن نداشت
شمع با آن منزلت هرگز دو پیراهن نداشت
چشم ما را حسرت پرواز در دل شد گره
بس که امید پر کاهی ازین خرمن نداشت
هر قدر پایم به سنگ آمد درین ظلمت سرا
هیچ دلسوزی چراغی پیش پای من نداشت
می شود از تنگ چشمان دستگاه عیش تنگ
وقت زخمی خوش که چشم بخیه از سوزن نداشت
عمر خود بیجا تلف کردم به دست و پا زدن
ساحلی این بحر خونین جز فرو رفتن نداشت
نیست جز بیگانگی از آشنایان روزیم
گرچه پاس آشنایی هیچ کس چون من نداشت
رشته تابی تا بجا بود از لباس هستیم
خار صحرای ملامت دستم از دامن نداشت
شد جهان تنگ از ترک خودی بر من وسیع
این قبای تنگ، صائب چاره جز کندن نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به بیان احساسات ناخوشایند و ناامیدی میپردازد. او بیان میکند که هیچ چیزی جز فقر و تهیدستی برای او باقی نمانده و با اینکه شمعی با منزلت است، ولی همیشه در تنگنای شرایط قرار دارد. او از حسرت پرواز و ناامیدی از آینده صحبت میکند و به بیتوجهی دیگران اشاره میکند که هیچ کمک و حمایتی برایش وجود ندارد. در ادامه، از درد و زجر عمر تلف شدهاش به خاطر تلاشهای بیفایده سخن میگوید و در نهایت به بیگانگیاش نسبت به آشنایان و تنگی و مشکلات زندگیاش اشاره میکند. به طور کلی، این شعر بیانگر احساس تنهایی، ناامیدی و فشار زندگی است.
هوش مصنوعی: شمع با تمام نور و زیباییاش، در نهایت چیزی جز بیپولی و فقر برای دلش نداشته است، و با وجود مقام و جایگاهی که دارد، هرگز نتوانسته دو پیراهن برای خود داشته باشد.
هوش مصنوعی: چشم ما به خاطر آرزوی پرواز، نسبت به دلِ پر از حسرت، به سرنوشتی گره خورده است؛ زیرا از این انبوه، امیدی برای پرواز نداشتهایم.
هوش مصنوعی: هر چقدر که در این تاریکی به سختی افتادم، هیچ کس نبود که برای روشنی بخشیدن به راهم چراغی در دستانش داشته باشد.
هوش مصنوعی: در لحظات شادی و لذت، امکانات و فرصتها ممکن است محدود و کم باشند، اما حتا در این شرایط هم میتوان لحظات خوشی را تجربه کرد. اگرچه درد و زخم وجود دارد، اما این زخمها نمیتوانند مانع از شادی و خوشی شوند.
هوش مصنوعی: من عمر خود را بیجهت صرف تلاش و کوشش در کنار این دریای پرآشوب کردم و نتیجهای جز غرق شدن نداشتم.
هوش مصنوعی: در دنیای امروز، تنها چیزی که احساس میکنم جدایی از کسانی است که میشناسم، با این حال، هیچکس به اندازه من در حفظ رابطه با دیگران کوشیده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دنیای فانی زندگی میکنیم و در معرض ملامتها و انتقادها قرار داریم، نمیتوانیم از عذرخواهی یا جبران کمبودها به راحتی دست برداریم. در واقع، گاهی اوقات فشارهای زندگی ما را به جایی میرسانند که از پیگیری اهداف و آرزوها بازمیدارند.
هوش مصنوعی: دنیا بر من تنگ شده است و احساس فشار میکنم؛ در حالی که این لباس تنگ، خودم را نمیتواند در بر بگیرد. صائب، چارهای جز آن ندارم که این لباس را از تن درآورم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا دل آزاده برگ عیش در دامن نداشت
رعشه باد خزان، دستی بر این گلشن نداشت
خار صحرا زیر پایش بستر سنجاب بود
در بساط خویش تا مجنون ما سوزن نداشت
در غریبی از لباس سلطنت شد کامیاب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.