یاد ایامم که در تن جان ما منزل نداشت
موجه مطلق عنان ما غم ساحل نداشت
پرده بیگانگی در بحر وحدت محو بود
رشته مو از حباب این عقده مشکل نداشت
روز و شب در پرده های شرم خود می کرد سیر
لیلی صحرایی ما خانه و محمل نداشت
خوش نشین باغ و بستان بود چون آزادگان
سرو ما از تنگنای جسم، پا در گل نداشت
خرده های جان ما از شوق چون ریگ روان
فکر دوری و غم نزدیکی منزل نداشت
برگ عیش ما ز احسان بهار آماده بود
سرو ما از بی بری بار جهان بر دل نداشت
در بهارستان بی رنگی، گل بی خار ما
خار در پیراهن از اندیشه باطل نداشت
نه غم ابری و نه پروای برقی داشتیم
هیچ کس از خانه ما چشم بر حاصل نداشت
بود در دارالامان خامشی آسوده دل
شمع ما اندیشه فانوس یا محفل نداشت
بود در دارالامان خامشی آسوده دل
شمع ما اندیشه فانوس یا محفل نداشت
کار بر ما چون حباب از خودنمایی تنگ شد
ورنه تنگی ره در آن دریای بی ساحل نداشت
نوبهار بی خزان معرفت در هیچ عهد
بلبلی آتش نفس چون صائب بیدل نداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به یاد دوران خوش و سادگی گذشته میپردازد، زمانی که انسانها از غم و دغدغههای زندگی رهایی داشتند و در آرامش به سر میبردند. شاعر از مفهوم وحدت و پیوند عمیق بین افراد صحبت میکند و به زیباییهای طبیعی چون باغ و بهار اشاره میکند. او احساس میکند که در آن روزها، زندگی پر از خوشی و بیدغدغه بوده و نگرانتی و کینهای در آن وجود نداشته است. شعر به نوعی نقدی بر زندگی امروزی و دستاوردهای آن است و احساس فقدان کاستیهای حال را به تصویر میکشد، با اشاره به اینکه امروزه حتی در آرامش و بیخبری نیز، دغدغههای زیادی وجود دارد.
هوش مصنوعی: یاد روزهایی را میکنم که روح ما در بدن آرام نداشت و غم و اندوهی در زندگی ما وجود نداشت.
هوش مصنوعی: پردهی جدایی در دریاهای اتحاد ناپدید شده بود، و رشتهی مو از حباب، نشاندهنده این است که این مشکل سختی نداشت.
هوش مصنوعی: لیلی در بیابان هر روز و شب در حال گردش بود و در پردههای شرم خود زندگی میکرد. او نه خانهای داشت و نه مرکب.
هوش مصنوعی: این شعر به حس آزادگی و فضایل سرو اشاره دارد. سرو به عنوان نماد زیبایی و استقامت، در باغ و بستان خوش نشسته و از محدودیتهای جسمی آزاد است. یعنی حقیقتاً در دل طبیعت و در فضایی زیبا، به دور از گرفتارهای دنیوی، زندگی میکند و به راحتی در گل و گیاهان حضور دارد. این تصویر بیانگر حالتی است که انسان میتواند از قید و بندهای مادی رها شود و در زیبایی و آرامش طبیعت غوطهور باشد.
هوش مصنوعی: ذرههای وجود ما از شوق مانند ریگ در حال حرکت هستند و در حالی که به دوری میاندیشیم، غم نزدیک بودن مقصد را احساس نمیکنیم.
هوش مصنوعی: درختان در بهار به لطف و احسان فصلی آماده هستند و درخت سرو ما از کمبود ثمر احساس بار سنگین دنیا را بر دوش نمیکشد.
هوش مصنوعی: در باغ بهار، گلها بدون خاری هستند، اما ما به خاطر فکرهای نادرست، هیچ خاری در پیراهنمان نداریم.
هوش مصنوعی: نه از غم باران و نه از نگرانی رعد و برق خبری بود. هیچکس در خانه ما به ثمره و دستاوردهایمان توجهی نداشت.
هوش مصنوعی: در مکان آرامشبخش دارالامان، سکوتی حاکم بود و دل شمع ما به آرامی میسوخت. نه فکری دربارهٔ روشنایی فانوس داشت و نه پیوندی با جمع یا محفل داشت.
هوش مصنوعی: در محل امنی آرامش وجود داشت، و شمع ما بدون نگرانی روشن بود و نیازی به چراغ یا جمعی برای نورانی کردن فضا نداشت.
هوش مصنوعی: کار ما مانند حبابی است که به سرعت از بین میرود و ما هرگز احساس نمیکنیم که در مسیر محدودیتها قرار داریم، چرا که این دریا بیپایان و بیساحل است.
هوش مصنوعی: بهار بیپایان معرفت در هیچ زمانی وجود نداشته است و هیچ بلبل عاشقی مانند صائب بیدل، اینگونه شور و شوق درونی را تجربه نکرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هرکه را دستی ز همت بود جز بر دل نداشت
دستگاه پرتو یک شمع این محفل نداشت
دل به هرنقشیکه بستم صورت آیینه بود
نسخهٔ تحقیق امکان جز خط باطل نداشت
عاجزیها را غنیمت دان که درباب طلب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.