جان و دل را رایگان آن دشمن جان برنداشت
دین و ایمان را به هیچ آن نامسلمان برنداشت
در رسایی حلقه های زلف کوتاهی نداشت
گردن آزاده ما طوق احسان برنداشت
زان لب شیرین ندادن داد ما انصاف نیست
خواهش ما از جگر هر چند دندان برنداشت
گرچه خوردم غوطه ها چون لاله در خون جگر
نقطه بخت سیه دستم ز دامان برنداشت
قدر خاموشی چه داند، هر که از تیغ زبان
چون دهان در هر سخن زخم نمایان برنداشت
دست بیداد فلک را عجز ما کوتاه کرد
گوی ما از سر به راهی زخم چوگان برنداشت
از لباس مشکفام کعبه خونگرمی ندید
هر که زخمی چند از خار مغیلان برنداشت
از شکر هرگز نخواهد ناز معشوقی کشید
مور مغروری که یک حرف از سلیمان برنداشت
در غبار انگیختن چندان که خط بیداد کرد
خال کافر چشم ازان لبهای خندان برنداشت
دل ز خوش قطره های اشک، صائب چاک شد
منت باد صبا این نار خندان برنداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات و تجربههای ناامیدی و درد اشاره دارد. شاعر به شکستها و زخمهای عاطفی خود میپردازد و از عدم توجه و انصاف میان انسانها سخن میگوید. او بیان میکند که حتی با تمام مشکلات، احساساتی همچون محبت و زیبایی وجود دارد. معشوق او به او توجهی نمیکند، در حالی که او با دلتنگی و احساسات عمیق حرف میزند. در نهایت، شاعر به طبیعت زندگی و بیفایده بودن تلاشهایش اشاره کرده و به حالتی از تحیر و اندوه میرسد.
هوش مصنوعی: عشق و احساس را بهراحتی از دل آن دشمن نمیتوان برداشت، همچنان که دین و ایمان را هم نمیتوان به هیچوجه از فرد نامسلمان گرفت.
هوش مصنوعی: در زیبایی و جذابیت حلقههای زلف، هیچگونه کمبودی وجود نداشت و گردن انسان آزاد و آزادگان، تحت تأثیر بخشش و محبت قرار نگرفت.
هوش مصنوعی: از آن لب شیرین، ندادن حق ما ناعدالتی است؛ ما هرچند از دل خود خواستهام، اما او دندان به روی خواستهام نمیگذارد.
هوش مصنوعی: هرچند در سختیها و دردها مانند لالهای که در خون خود غوطهور است، به سر میبرم، اما شانس و مقدر من هیچگاه از دامنم فاصله نگرفته است.
هوش مصنوعی: کسی که همیشه زبانش به تیزی سخن میزند و در هر کلامی میتواند زخم بزند، به درستی نمیداند که ارزش سکوت چیست.
هوش مصنوعی: دست ظلم و ستم زمانه نتوانست ما را شکست بدهد، زیرا ما از سر عشق و صفا به سوی هدف خود حرکت کردیم و هیچ آزار و صدمهای احساس نکردیم.
هوش مصنوعی: هر کس که آسیبهایی را از خار مغیلان دیده باشد، از زیباییهای کعبه و لباس خوشبویی آن خبری ندارد.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان از شیرینی شکر به عشق معشوقی مغرور دل خوش کرد، چرا که آن کسی که از جملات سلیمان بهرهای نبرده، برای خود غره است و همچنان به غرورش ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: در بین دود و غبار، به قدری شور و هیجان ایجاد شد که نشان ظلم و ستم نمایان شد. همچنان، کافر با خال بر روی صورتش نتوانست نگاهش را از لبهای خندان برگرداند.
هوش مصنوعی: دل به خاطر شادی، از اشکهای ریزهریز شکسته شد. باد صبا این گل خوشبو را از من نگرفت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.