طفل بازیگوش ما زین خاکدان دل برنداشت
دست در مهد لحد از مهره گل برنداشت
تا لب خواهش گشودم راه روزی بسته شد
طبع فیاض کرم، ابرام سایل برنداشت
دور باش ناز لیلی هر قدر افشاند دست
گرد مجنون دست از دامان محمل برنداشت
بار بر دلها شود در پله افتادگی
هر که در ایام دولت باری از دل برنداشت
من چسان از زلف او کوتاه سازم دست خویش؟
شانه دست خشک ازان مشکین سلاسل برنداشت
بود از دلبستگی، از راه خونخواهی نبود
خون ما گردست از دامان قاتل برنداشت
از مآل سعی ما بی حاصلان دارد خبر
هر سبکدستی که تخم افشاند و حاصل برنداشت
شد زمین گیر از علایق، جان گردون سیر ما
کشتی ما از گرانی دل ز ساحل برنداشت
نیست غیر از دست فیاضی که بخشد بی سؤال
ابر سیرابی که آب از روی سایل برنداشت
شد ز وصل کعبه بی قطع بیابان کامیاب
راه پیمایی که دست از دامن در برنداشت
طوق قمری حلقه بیرون در شد سرو را
گردن آزادگان بار سلاسل برنداشت
قانع از گوهر به کف گردید در بحر وجود
هر که صائب عبرت از دنیای باطل برنداشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامین فراق، عشق و تلاشهای ناکام در زندگی اشاره دارد. شاعر با استفاده از تصاویری زیبا به بیان احساسات خود پرداخته و به تضاد میان امید و ناامیدی، عشق و جدایی، و تلاش و عدم موفقیت میپردازد. او از بازیگوشی کودکان و بیتوجهی آنها به واقعیات زندگی صحبت میکند و به چالشهای عاطفی و روحی که انسانها در پیگیری عشق و آرزوها با آن مواجهند، اشاره دارد. در این شعر، شاعر به اهمیت قناعت و عبرتآموزی از تجارب زندگی نیز اشاره میکند و نشان میدهد که برخی از تلاشها بینتیجه میمانند، اما در عین حال، عشق و زیباییهای زندگی همیشه وجود دارند.
هوش مصنوعی: بچهی شاد و بازیگوش ما از این دنیای خاکی دل نکنده و در آغوش مرگ نیز از محبت و لطافت اینجا دست برنداشته است.
هوش مصنوعی: زمانی که زبان به خواستههایم باز کردم، روزی و روزگار نیز برایم بسته شد. طبیعت بخشنده کرم، با اصرار و درخواست من مخالفت کرد.
هوش مصنوعی: هر چقدر هم که ناز و فریب لیلی دور باشد و محفل خوشی بپراکند، مجنون هرگز دست از دامان او برنداشت.
هوش مصنوعی: کسی که در زمان خوشی و کامیابی، بار و مسئولیتی از دل خود برنیداشت و به دیگران کمک نکرد، در روزهای سخت و دشواری، دلی توانا و پشتیبانی نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم دستان خود را از زلف او جدا کنم؟ وقتی که شانهای از جنس سخت نمیتواند از آن زنجیرهای سیاه جدا شود.
هوش مصنوعی: از روی علاقه و وابستگی، ما به دنبال انتقام نیستیم؛ زیرا خون ما از دست قاتل جدا نشده و به او بازنمیگردد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هر کسی که بیهدف و بیبرنامه تلاش کند، در نهایت نتیجهای نخواهد گرفت. تلاشهای بیمعنا و نابجای ما، خبر از سرانجامهای ناامیدکننده میدهد، درست مانند کسی که دانه میکارد اما حاصل نمیگیرد.
هوش مصنوعی: جان گردون به خاطر علایقش در زمین گیر و گرفتار شده است و دل ما به دلیل فشارها و مشکلات نتوانسته از ساحل آرامش به سفر و حرکت بپردازد.
هوش مصنوعی: تنها دستان پربرکت و بخشندهای وجود دارد که بدون هیچ پرسشی عطا میکند، همانطور که ابر سیراب میشود و آب را از روی زمین برنمیدارد.
هوش مصنوعی: کسی که برای رسیدن به کعبه و زیارت آن مصمم است، بدون آنکه از مسیر کوتاه بیاید یا از تلاش دست بکشد، با کامیابی و شادکامی به هدفش میرسد.
هوش مصنوعی: گنجشکهای قمری نشانه آزادی و زیباییاند، در حالی که سرو، نماد بزرگی و بلندی است. در اینجا به این نکته اشاره میشود که آزادگان تحت هیچ قید و زنجیری نیستند، و حتی بزرگترین و باوقارترین انسانها نیز از بار این زنجیرها رها هستند.
هوش مصنوعی: کسی که تنها به داشتههای مادی خود قانع باشد و از عمق وجود خود غافل بماند، در واقع از بحر حقیقی زندگی دور شده است. او از دنیای فانی و بیاعتبار عبرت نمیگیرد و نمیتواند به حقیقت وجود پی ببرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.