نیست ممکن قُربِ آتش بال و پر سوزد مرا
چون سمندر دوری آتش مگر سوزد مرا
گر چنین حسنِ گلوسوزش جگر سوزد مرا
از سرشکِ آتشین، مژگانِ تر سوزد مرا
از لطافت میشود هر دم به رنگی عارضش
تا به هر نظّارهای رنگِ دگر سوزد مرا
چون توانم از تماشایش نظر را آب داد؟
آن که رخسارش نگه در چشمِ تر سوزد مرا
گر چنین خواهد شد از می عارضِ او آتشین
خون چو داغِ لاله در لَختِ جگر سوزد مرا
کی به خلوت، رُخصتِ بَر گِردِ سَر گشتن دهد؟
آتشینخویی که در بیرونِ در سوزد مرا
بهرِ روغن، آبروی خود چرا ریزم به خاک؟
تا چراغ از آبِ خود همچون گهر سوزد مرا
شمع را هرگاه گردد گِردِ سر پروانهای
بی پر و بالی ز آتش بیشتر سوزد مرا
از پرستاران، به غیر از اشک و آهِ آتشین
کیست بر بالین، چراغی تا سحر سوزد مرا
فیضِ صبحِ زندهدل بیش است از دلهای شب
مرگِ پیران از جوانان بیشتر سوزد مرا
شمعِ محفل گر نپردازد به من از سرکِشی
گرمیِ پرواز صائب، بال و پر سوزد مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.