هر که دل در غمزه خونریز آن جلاد بست
رشته جان بر زبان نشتر فصاد بست
سنگ اگر در مرگ عاشق خون نمی گرید، چرا
بیستون از لاله نخل ماتم فرهاد بست؟
رشته بی تابی غیرت اگر باشد رسا
می توان بر چوب دست شانه شمشاد بست
ناله بلبل نیفشارد اگر دل غنچه را
چون جرس یک لحظه نتواند لب از فریاد بست
کرده ام لوح مزار خویش از سنگ فسان
زنگ اگر از خون من آن خنجر فولاد بست
بال سیر شعله جواله بستن مشکل است
نقش شیرین را چسان در بیستون فرهاد بست؟
بر رخ بحر از نسیم آه سرد من حباب
سخت تر صد پیرهن از بیضه فولاد بست
سرمه سا چشمی که من زان مجلس آرا دیده ام
بر گلوی شیشه بتواند ره فریاد بست
چون زبان مار، خار آشیانم می گزد
تا در فیض قفس بر روی من صیاد بست
شمع را در وقت کشتن چشم بستن رسم نیست
حیرتی دارم که چون چشم مرا جلاد بست؟
بس که صائب از نگاه عجز من خون می چکید
دیده خود را به وقت کشتنم جلاد بست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس عمیق عاشقانه و دردهای ناشی از عشق میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویری چون "دل در غمزه خونریز" و "رشته جان بر زبان نشتر فصاد" نشان میدهد که عشق میتواند بسیار دردناک و عذابآور باشد. او بحث میکند که حتی سنگ هم در مرگ عاشق احساس نمیکند، اما عشق او، مانند فرهاد و بیستون، از لالههای ماتم پر است. شاعر به طرح نکاتی درباره غیرت و بیتابی در عشق میپردازد، و به طور کلی به دشواریهای عشق و غمهای آن اشاره میکند. او همچنین به نمادهایی مثل شمع و جلاد اشاره میکند تا پیچیدگی و درد عشق را بیشتر نمایان کند. در پایان، شاعر از احساس helplessness و حیرت در برابر سرنوشت خود صحبت میکند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به چشمان خطرناک آن قاتل دل ببندد، مثل این است که جانش را به زبان تیز و برندهای سپرده باشد.
هوش مصنوعی: اگر سنگ در مرگ عاشق نمیگرید، پس چرا کوه بیستون به خاطر فرهاد، از لالهها ماتم گرفته است؟
هوش مصنوعی: اگر احساسات و غیرت چنان قوی و صریح باشد، میتوان حتی بر روی یک چوب خشک و ساده، کارهای زیبا و ارزشمندی انجام داد.
هوش مصنوعی: بلبل تا وقتی که غنچه دلش را نرنجاند، مانند زنگزنگ که نمیتواند یک لحظه خاموش بماند، نمیتواند فریاد بزند.
هوش مصنوعی: من سنگ قبری برای خود ساختهام که از داستانها و افسانهها پر است، و حتی اگر خنجر تیز و فولادی از خون من به دست آید، تأثیری بر این سنگ نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: پرواز شعله در دامن آتش کار آسانی نیست، مانند آنکه چطور فرهاد توانست نقش شیرین را بر روی سنگهای بیستون حک کند؟
هوش مصنوعی: نسیم سرد من بر صورت دریا میوزد و حبابی را به وجود میآورد که از صد پیراهن ضخیمتر است و این حباب نشاندهندهی قدرت و سختی آن است.
هوش مصنوعی: چشمی که من در آن مجلس زیبا دیدهام، میتواند به راحتی صدای فریاد را از دل شیشه عبور دهد، مانند سرمهای که بر پلک میمالند.
هوش مصنوعی: زبان مار، مثل یک خار، به آشیانهام آسیب میزند تا شکارچی در قفس به من که به دام افتادهام، نزدیک شود.
هوش مصنوعی: شمع در زمان خاموش شدن باید روشن باشد، اما من در حیرتم که چرا وقتی جلاد چشمانم را بست، چشم خود را نبستم؟
هوش مصنوعی: به خاطر شدت احساس ناتوانی و ناامیدی، چشمان صائب مانند کسی که از شدت درد گریه میکند، پر از اشک شد و در لحظهای که قرار بود جانش گرفته شود، جلاد چشمانش را بست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دوش آه من سر راهش برسم داد بست
باز کرد آن حلقه ی زلف و در بیداد بست
خواستم از کاو کاو غمزه اش فریاد کرد
همچو طوطی شکرم داد وره فریاد بست
باد می آرد ز زلفش هر نفس بوی وفا
[...]
دل به نور شمع نتوان در گذار باد بست
ساده لوح آن کس که دل بر عمر بی بنیاد بست
می شود نام بزرگان از هنرمندان بلند
طرف شهرت بیستون از تیشه فرهاد بست
رو به هر مطلب که آرد، می زند نقش مراد
[...]
آنکه کوه درد را بر آه بی بنیاد بست
از نفس مشت غبار جسم را برباد بست
می تواند نالهٔ دل را به گوش او رساند
درد را از رشتهٔ آه آنکه بر فریاد بست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.