زان قد نازآفرین در هر دلی اندیشه ای است
این نهال شوخ را در هر زمینی ریشه ای است
از سر ویرانیم بگذر که از فرسودگی
پای دیوار مرا هر برگ کاهی تیشه ای است
در خراباتی که ما دریا کشان می می کشیم
فتنه آخر زمان آنجا کم از ته شیشه ای است
من که چون شیر از کمینگاه قضا غافل نیم
سینه ام از تیر باران حوادث بیشه ای است
عشق من صائب ز قحط عاشقان در پرده ماند
می کند کارش ترقی هر که را هم پیشه ای است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر دلی آیینه دار صورت اندیشه ای است
این پری هر دم برنگ تازه ای در شیشه ای است
هر دم از عمر سبکسیر تو قدری کم شود
آمد و رفت نفس در کندن جان تیشه ای است
بسکه از آهم مکدر شد هوای گلستان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.