شوق دل دیگر به آب تیغ مژگان تشنه است
آتش خاکسترآلودم به دامان تشنه است
چشمه سار خضر را زحمت مده ای باغبان
خاک این گلشن به خون عندلیبان تشنه است
از طراوت گرچه آب از عارض او می چکد
سبزه خطش به خونریز شهیدان تشنه است
چند از آب خجالت تازه رو باشد کسی؟
گل به خون خود در آن چاک گریبان تشنه است
بود تا در بزم یک هشیار، ساقی می نخورد
باغبان آبی ننوشد تا گلستان تشنه است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.