غم ز خاطر می برد غمخانه من خلق را
طفل مشرب می کند دیوانه من خلق را
موجه دریای تحقیق است مد خامه ام
مست وحدت می کند میخانه من خلق را
از پریزادان معنی نیست خالی کلبه ام
داغ دارد گوشه ویرانه من خلق را
گرچه از افسانه گردد گرم، چشم مردمان
خواب سوزد گرمی افسانه من خلق را
گلستان از ناله بلبل اگر هشیار شد
کرد بی خود نعره مستانه من خلق را
از بتان آزری سخت است دل برداشتن
سنگ راه کعبه شد بتخانه من خلق را
مردمان را خنده می آید به اشک تلخ من
می شوم دام تماشا دانه من خلق را
بس که بی باکانه در آغوش گیرد شمع را
گرم جانبازی کند پروانه من خلق را
با کمال آشنایی، از جهان بیگانه ام
داغ دارد معنی بیگانه من خلق را
خاطری دارم ز گنج خسروان معمورتر
می کند بی خانمان ویرانه من خلق را
گر ببندد محتسب صائب در میخانه را
تا قیامت بس بود پیمانه من خلق را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر درباره غم و تنهایی میپردازد. شاعر از غمهایی که زندگی مردم را تحت تأثیر قرار میدهد صحبت میکند و به نوعی به رابطه بین شادی و اندوه اشاره دارد. او توصیف میکند که چگونه اندوه او میتواند دیگران را نیز تحت تأثیر قرار دهد و از دیوانگی و عشق به حقیقت که در عمق وجودش نهفته است سخن میگوید.
شاعر به روایتی از عشق و آرزوهای انسانی اشاره دارد و تعبیراتی از حالات روحی مثل بیقراری و بیخانمانی را به تصویر میکشد. او همچنین به ناسازگاریهای عشق و زیبایی اشاره میکند و از تماشای درد دیگران به خود دامی میسازد. در نهایت، میان شادی و غم تمایز قائل میشود و ابراز میکند که حتی در سختیها و مشکلات نیز چیزی ارزشمند در وجود دارد.
به طور کلی، این شعر احساسات عمیق و پیچیدهای را درباره محبت، درد، و سرنوشت انسانی بیان میکند.
هوش مصنوعی: غم از دل من میبرد و باید به دل دیگران هم بیفتد، در حالی که نوشیدن و شادی مشابه کودکان، دیوانهوار بر زندگی مردم تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: دریای تحقیق و دانش، زمینهای است که مایهی نوشتههای من به آن تعلق دارد. این نوشتهها به من حالتی از وحدت میبخشد، و در این میخانه، مردم را به یکدیگر نزدیک میکند و با هم پیوند میزند.
هوش مصنوعی: در گوشه ویرانهام، خانهام از آثار روحها و زیباییها خالی نیست و اینجا به خاطر درد و غم، جایی را تجربه میکنم که همواره احساس میکنم زخمداری.
هوش مصنوعی: اگرچه داستان و افسانهای که بیان میشود میتواند افراد را به هیجان بیاورد و گرم کند، اما همین افسانهها باعث میشود که خواب و آرامش مردم دچار اختلال شود.
هوش مصنوعی: اگر گلستان از ناله بلبل بیدار شود، نغمهای سر میدهد که شوری به پا کند و به راحتی حال و هوای مستی من را میان مردم منتشر کند.
هوش مصنوعی: دل کندن از بتهای آزری (آزر، پدر ابراهیم) کار سختی است. سنگی که راه کعبه را میسازد، حالا تبدیل به پرستشگاه من شده است، جایی که خلق را جذب میکند.
هوش مصنوعی: مردم از دیدن ناکامی و درد من به خنده میافتند، در حالی که من در آشفتگی و غم خود مانند طعمهای برای توجه دیگران هستم.
هوش مصنوعی: پروانه با شجاعت و بیپروا شمع را در آغوش میگیرد و به خاطر عشقش، جانفشانی میکند. او برای معشوق خود حاضر است هر خطری را به جان بخرد.
هوش مصنوعی: من با اینکه به خوبی با همه چیز آشنا هستم، اما حس میکنم که از دنیای اطرافم دورم و این غم و داغی که دارم، ناشی از همین احساس بیگانگی من با مردم است.
هوش مصنوعی: من در دل یاد و خاطرهای دارم که میتواند زندگی را برای کسانی که در فقر و بیخانمانی بهسر میبرند، دلانگیزتر کند و ویرانیهای موجود در زندگی آنها را زیباتر جلوه دهد.
هوش مصنوعی: اگر محتسب درِ میخانه را تا قیامت هم ببندد، برای من بس است که دیگران هم میتوانند از شراب و لذت آن بهرهمند شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.