با زمینگیری به منزل میرسانم خلق را
در بیابانِ طلب سنگِ نشانم خلق را
سینهٔ بی کینهای دارم که چون زنبورِ شهد
میشود شیرین دهان از کسرِ شأنم خلق را
میکنند از من تهی پهلو چو تیغِ آبدار
گرچه از طبعِ روان، آبِ روانم خلق را
این گرانجانان سزاوارِ سبکباری نیند
ورنه از یک ناله از خود میرهانم خلق را
نیست از یوسف بجز حسرت نصیبِ مفلسان
از بهای خویش بر خاطر گرانم خلق را
چون شرابِ تلخ، صائب نیست بیکیفیتی
حرفِ تلخی کز نصیحت میچشانم خلق را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.