می کنم دل خرج تا سیمین بری پیدا کنم
می دهم جان تا زجان شیرین تری پیدا کنم
هیچ کم از شیخ صنعان نیست درد دین من
به که ننشینم ز پا تا کافری پیدا کنم
تا ز قتل من نپردازد به قتل دیگری
هر نفس چون شمع می خواهم سری پیدا کنم
پاس ناموس وفا دارد مرا ازبیکسان
ورنه من هم می توانم دیگری پیدا کنم
ساده خواهد شد ز کوه درد و غم صحرای عشق
تا من بی صبر و طاقت لنگری پیدا کنم
رشته عمرم ز پیچ و تاب می گردد گره
تا ز کار درهم عالم سری پیدا کنم
از بصیرت نیست آسودن درین ظلمت سرا
دست بر دیوار مالم تا دری پیدا کنم
این قفس را آنقدر مشکن بهم ای سنگدل
تا من بی دست و پا بال و پری پیدا کنم
می گرفتم تنگ اگر در غنچگی بر خویشتن
می توانستم چو گل مشت زری پیدا کنم
چون ندارم حاصلی صائب بکوشم چون چنار
تا به عذر بی بریها جوهری پیدا کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق عاشقانه و جستجوی معنای زندگی میپردازد. شاعر اعلام میکند که برای یافتن عشق یا حقیقت زندگی، حاضر است جانش را فدای آن کند. او احساساتی چون درد و غم را تجربه میکند و در جستجوی چیزی فراتر از دنیای مادی است. همچنین بیان میکند که وفاداری و تعهد او به عشق، مانع از خیانت به دیگران میشود. شاعر در نهایت، تأکید دارد که باید راهی برای رهایی از مشکلات و محدودیتها پیدا کند تا بتواند به هدفش برسد.
هوش مصنوعی: من برای به دست آوردن زیبایی و عشق دل و جانم را فدای میکنم. بسیار مشتاقم تا چیزهای بهتر و شیرینتری را در زندگی ببینم و تجربه کنم.
هوش مصنوعی: درد دین من به قدری عمیق است که هیچ تفاوتی با درد شیخ صنعان ندارد. من هرگز نمینشینم تا زمانی که کافری را پیدا کنم و این جستجو را ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه کسی به قتل دیگری نپردازد، هر لحظه مانند شمع در حال ذوب شدن میخواهم به آرامی خودم را نمایان کنم.
هوش مصنوعی: من به خاطر احترام به وفا و عهدی که دارم، از جمع کسانی که به صداقت اهمیت نمیدهند، دوری میکنم. وگرنه من هم میتوانم شخص دیگری را پیدا کنم.
هوش مصنوعی: درد و غم ناشی از عشق به زودی از بین خواهد رفت، به شرطی که من بتوانم به دنبال یک آرامش و ثباتی باشم.
هوش مصنوعی: زندگیام با چالشها و پیچیدگیهای زیادی روبرو شده است و احساس میکنم که برای اینکه راهحل مشکلاتم را پیدا کنم، نیاز به شناخت عمیقتری از دنیا و مسائل آن دارم.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر بیان میکند که در این محیط تاریک و مبهم، نمیتواند به راحتی آرامش بگیرد. او سعی میکند با دست زدن به دیوارها و کاوش در اطرافش، راهی را پیدا کند و به روشنایی برسد.
هوش مصنوعی: ای سنگدل، این قفس را به قدری نشکن که من نتوانم راهی برای فرار پیدا کنم. بگذار که من بدون دست و پا، بال و پر آزادی را پیدا کنم.
هوش مصنوعی: اگر میتوانستم در بچگی خودم را به طور کامل در آغوش بگیرم، مثل گلهایی که با دستم جمع میکنم، گنجینۀ زیبایی از خودم را به نمایش میگذاشتم.
هوش مصنوعی: چون نتوانستم به دستاوردی برسم، تلاش میکنم مانند درخت چنار، تا به خاطر بیحاصلیام، ویژگی خاصی در خود بیابم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
میکنم دل خرج، تا سیمین بری پیدا کنم
میدهم جان، تا ز جان شیرینتری پیدا کنم
هیچ کم از شیخ صنعان نیست درد دین من
به که ننشینم ز پا تا کافری پیدا کنم
تا ز قتل من نپردازد به قتل دیگری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.