سرمه چشم ملایک شد غبار اصفهان
از وجود فایض الجود شهنشاه زمان
شاه عباس بلند اقبال کز پیشانیش
می توان دید اختر صاحبقرانی را عیان
سایه لطف خدا کز آفتاب رایتش
غوطه زد روی زمین در سایه امن و امان
آنچنان کز معنی سنجیده یابد لفظ قدر
پادشاهی از شکوه ذاتی او یافت شان
سایه دست ولایت آن بلند اقبال را
هست چون مهر نبوت جد او را پشتبان
کشتی نوح است در ایام او مهد زمین
گردش جام است در دوران او دور زمان
آنچنان کز تیغ جدش محو شد آثار کفر
شسته شد از آب تیغش ظلمت ظلم از جهان
ز اعتقاد راسخ او مذهب اثناعشر
یک سر و گردن گذشته است از بروج آسمان
گر بود عید جهان چون جمعه عهدش، دور نیست
هفتم است از شاه اسماعیل آن صاحبقران
پایه تخت گران تمکینش از دست دعاست
هست از بال ملک آن ظل حق را سایبان
جوز پوسیده است با حلم گرانسنگش زمین
پای خوابیده است با عزم سبکسیرش زمان
دولت بیدار او تا سایبان عالم است
می کند در خواب کار اژدها چوب شبان
همت او برتر و خشک جهان ابقا نکرد
گشت کان در عهد او دریا و دریا گشت کان
بیضه اسلام ازو شد چون فلک محکم اساس
درد دین او کند کار مسیحای زمان
در خم محراب تیغش، سجده بی سر کند
هر که از فرمان او سرپیچد از گردنکشان
مد بسم الله ممتازست از تیر شهاب
رایت او را چه نسبت با درفش کاویان؟
دستگاه بحر افزون است از ظرف حباب
قدرش از کوچکدلی گنجیده زیر آسمان
حلم او گر سایه اندازد به فرق کوه قاف
از گرانسنگی شود در خاک چون قارون نهان
می شود انگشت زنهاری علم در فوج خصم
چون برآرد تیغ بی زنهار آن صاحبقران
در نیام از تیغ او گردد دل دشمن دو نیم
با خموشی می دهد الزام خصم آن ترزبان
تا جگرگاه زمین جایی ناستد تیغ او
گر کند شمشیر بر سد سکندر امتحان
از سر دشمن شود چون رشته پنهان در گهر
راست سازد چون به قصد خصم بدگوهر سنان
در صدف دارد گهر از تاج شاهان تکیه گاه
قدر او زیر فلک باشد فراز آسمان
پشت دست از پنجه مرجان گذارد بر زمین
پشت دست گوهرافشانش محیط درفشان
صیدگاهی را به یک ناوک کند خالی ز صید
بس که در یک جا ناستد تیر آن زورین کمان
ریشه غم می شود از پیچ و تاب انفعال
گر ببیند چهره خندان او را زعفران
پرده فانوس گردد آب بر نور شرار
حفظ او آنجا که گردد بر ضعیفان دیده بان
فتنه بی باک را زنجیر دست و پا شده است
در زمان دولت بیدار او خواب گران
رخنه های فتنه را از بس که محکم کرده است
مار نتواند به زنهار آورد بیرون زبان
گر شود شیرازه گلشن نظام دولتش
گل نگرداند ورق تا حشر از باد خزان
آنچنان کز نوبهاران سبز گردد باغها
بخت عالم شد ز بخت تازه روی او جوان
منبری کز خطبه او سربلندی یافته است
بام گردون را تواند شد ز رفعت نردبان
هر زری کز سکه اقبال او شد سرخ رو
چون زر خورشید، حکمش بر جهان گردید روان
رشته مسطر شود در گوهر شهوار گم
چون نویسد خامه وصف آن کف گوهرفشان
تنگ میدان تر بود از حلقه انگشتری
ملک امکان پیش چشم آن سلیمان زمان
می کند در هفته ای تسخیر هفت اقلیم را
همتش گر سر فرو آرد به تسخیر جهان
بس که شد کوتاه دست انقلاب از عدل او
بحر را طوفان شود افسانه خواب گران
گر ز رای روشنش می داشت اسکندر چراغ
آب حیوان زو نمی گردید در ظلمت نهان
پیش عدل او که از آوازه عالم را گرفت
پای در زنجیر دارد شهرت نوشیروان
گر شود هم پله با حلم گرانسنگش زمین
پله خاک از سبکباری رود بر آسمان
اختر اقبال او تا شد نمایان از فلک
روشن از خورشید دیگر گشت چشم آسمان
همچو نرگس کاسه دریوزه ها زرین شود
دست او چون آفتاب آنجا که گردد درفشان
در صف پیکار چون شمشیر او عریان شود
خاک، اطلس پوش گردد از شفق چون آسمان
می شود انگشت زنهاری نیستان شیر را
گر کند آهو به عهدش حمله بر شیر ژیان
در زمانش کاروانی بی نیازست از دلیل
کز سر رهزن بود در راهها سنگ نشان
بستگی ز امنیت عهدش ز درها دور شد
نیست یک دربسته شبها غیر چشم پاسبان
از سیاست بود اگر زین پیش دولت منتظم
منتظم کرد او ز حسن خلق، اوضاع جهان
چشم کافر گرفتد بر جبهه نورانیش
بگذرد نام خدا بی اختیارش بر زبان
گر سوار رخش رستم گردد آن گردون شکوه
می شود جای عرق، خون از مساماتش روان
جلوه در پیراهن یوسف کند تقصیر ما
عفو او آنجا که گردد پرده دار مجرمان
بی کلید حسن خلقش نیست ممکن وا شود
هر که را گردد شکوه محفلش قفل زبان
دشمن بی مغز را از تیغ جوهردار او
از هجوم زخم، جوهردار گردد استخوان
چرخ را چون عامل معزول در دوران او
سبحه انجم نمی افتد ز دست کهکشان
در زمان تیغ بی زنهار عالمسوز او
تیغ خورشید از ادب بر خاک می مالد زبان
دشمنانش را به هم مشغول می سازد سپهر
تا بود ز آلودگی شمشیر قهرش در امان
پوست گردد همچو ماهی بر تن دشمن زره
شست صاف او خورد چون غوطه در بحر کمان
بس که شد دست ضعیفان در زمان او قوی
برق می پیچد به خود تا بگذرد از نیستان
برق عالمسوز هرگز با سیاهی آن نکرد
آنچه شمشیر کج او کرد با هندوستان
زان نمی پیچند فیلان سر ز فرمان کجک
کز کجی و تیزی از شمشیر او دارد نشان
نگسلد عقل گهر گر رشته از هم بگسلد
منتظم شد بس که در دوران او وضع جهان
تیغ بندانش چو مژگان ناوک یک تر کشند
در شکست قلب دشمن یکدلند و یکزبان
یوسفستانی است عالم را ز اخلاق جمیل
دیده بد دور باد از این سلیمان زمان
تا بود خورشید تابان شمع ایوان سپهر
باد روشن زین چراغ ایزدی کون و مکان
از عنایات الهی روزگار دولتش
متصل گردد به عهد مهدی صاحب زمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عظمت و بزرگی شاه عباس صفوی و دوره حکومت اوست. شاعر با توصیف صفات بارز او، از جمله قدرت، عدالت و حمایت از دین اسلام، به ستایش وی میپردازد. مقایسههایی با شخصیتهای تاریخی، مانند نوح و اسکندر، نشانگر جایگاه رفیع شاه عباس در تاریخ است. همچنین به امنیت و آرامش دوران سلطنت او و تاثیر مثبت او بر جامعه و جهان اشاره میشود. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که حکومت او در ادامه تاریخ به عدالت و خوشبختی خواهد انجامید.
هوش مصنوعی: چشم فرشتگان به خاطر وجود بخشنده و قدرتمند زمان، به رنگ سیاه سرمه درآمده است و این به خاطر غبار اصفهان است.
هوش مصنوعی: شاه عباس که اقبال بلندی دارد، از پیشانیاش میتوان به روشنی ستاره فرمانرواییاش را مشاهده کرد.
هوش مصنوعی: سایهی لطف خدا مانند نوری است که زمین را در آغوش امن و آرامش فراگرفته و از بلایا و خطرات محافظت میکند.
هوش مصنوعی: لفظ و کلام به قدر و منزلت واقعی پادشاهی اشاره میکند؛ زیرا این مقام از ویژگیهای ذاتی و درخشان او ناشی میشود. در واقع، ارزش واژهها به شناخت عمیق ما از معنا و جوهر پادشاهی بستگی دارد.
هوش مصنوعی: سایهی حمایت و لطف کسی که در رأس قدرت است، مانند حمایت خورشید از نبی بزرگوار او، پشتوانه و حمایت کنندهای برای اوست.
هوش مصنوعی: کشتی نوح، نماد نجات و حیات در زمان خود است و نشاندهنده این است که در آن دوران، زمین در حال تلاطم و تغییرات زیادی بود. همچنین، در این زمان، سفارش به نوشیدن و جشن گرفتن نیز نماد فعالیت و خوشگذرانی در سایه آن تغییرات است. این به نوعی به روند گذر زمان و چرخههای آن اشاره دارد.
هوش مصنوعی: او به گونهای عمل کرد که آثار کفر و ظلم از جهان ناپدید شد، گویی که تیغ جدش (پیامبر) همهی این تاریکیها را شسته و پاک کرده است.
هوش مصنوعی: از باور محکم او، مذهب شیعه دوازدهامامی از تمام ستارهها و آسمانها بالاتر و والاتر است.
هوش مصنوعی: اگر روز عید جهانی مثل روز جمعه ی عهد باشد، دور نیست که روز هفتم از شاه اسماعیل، آن پادشاه بزرگ، فرا برسد.
هوش مصنوعی: پایه و اساس تخت پادشاهی او به دعا وابسته است و سایبان او از الطاف و حمایتهای الهی به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: زمین با صبر و بردباری خود، آرام و ساکت است، در حالی که زمان با عزم و ارادهای سبک، به جلو حرکت میکند؛ همینطور که جوانهای در دل خاک، به آرامی میروید.
هوش مصنوعی: خوشبختی و قدرت او تا زمانی که از سایهی دنیا محافظت میکند، در حال انجام کارهایی کارساز و زیرکانه است که به نظر میرسد در خواب یک اژدها مشغول است.
هوش مصنوعی: همت و اراده او از هر چیزی بالاتر بود و نتوانست جهان را برای همیشه نگه دارد. به همین خاطر، در زمان او، دریا به دریا تبدیل شد.
هوش مصنوعی: در این بیت به اهمیت و استحکام پایههای دین اسلام اشاره شده است. به نوعی بیان میشود که تلاشهای فردی، دین را قویتر و محکمتر میکند و او به عنوان مسیحای زمان در درمان و نجات دین نقش دارد. این فرد با کارهای خود، سختیها و مشکلات دین را رفع میکند و آسیبپذیریهای آن را تقویت مینماید.
هوش مصنوعی: هر کسی که از دستورات او سرپیچی کند، در مقابل تیغ او مستحق نابودی است و در برابر قدرتش، به نوعی بدون سر به سجده میافتد.
هوش مصنوعی: مد بسم الله، درخشش خاصی دارد و هیچ رابطهای با تیر شهاب و درفش کاویان ندارد. این جمله به تفاوت فوقالعاده بسم الله و چیزهای دیگر اشاره میکند و نشاندهنده عظمت و ویژهگی آن است.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وسعت و عظمت بُعد و ظرفیت آنچه در زندگی وجود دارد، بسیار بیشتر از محدودیتهای موجود در ذهن انسانها است. در واقع، آنچه در زندگی میتوان تجربه کرد و درک کرد، چنان غنی و وسیع است که نگرشهای کوچک و محدود نمیتوانند به درستی آن را نمایان کنند.
هوش مصنوعی: اگر صبر و حلم او بر سر کوه قاف سایه بیفکند، آنقدر سنگین و باارزش میشود که مانند قارون در خاک مدفون خواهد شد.
هوش مصنوعی: وقتی که علم و دانش با قدرت و استحکام خود وارد میدان شود، مانند شمشیر بران صاحبقرانی است که در برابر دشمنان بیپروا و بیمحابا میجنگد.
هوش مصنوعی: اگر دشمن به وسیله تیغ او آسیب ببیند، دلش دوپاره میشود و با سکوت او، خصم را تحت فشار میگذارد، در حالی که آن شخص با زبان شیرین و فرمانبردار است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که زمین جای امنی دارد، آیا تیغ او میتواند شمشیر سکندر را آزمایش کند؟
هوش مصنوعی: اگر دشمن از سر خود بیرون بیاید، مانند رشتهای پنهان در مروارید قرار میگیرد. همچنین، وقتی به قصد خصم، ناپاکی و بدی بروز دهد، میتواند به شکل شمشیری تیز و خطرناک ظاهر شود.
هوش مصنوعی: در صدف، مرواریدی وجود دارد که به شاهان تکیهگاه میدهد و مقام او در زیر آسمان، بالاتر از ستارهها است.
هوش مصنوعی: پشت دستش را روی زمین گذاشته و از زیبایی و درخشش پنجه مرجان خود میگوید. در اطرافش هم زیبایی و درخشش الماسها را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: در جایی که تیر کمان قدرتمند همیشه آماده شلیک است، دیگر نیازی به صید نیست و آن مکان به دلیل شکارهای مکرر خالی مانده است.
هوش مصنوعی: اگر کسی چهره خندان و شادتری از زعفران را ببیند، درد و رنج و غم او کاهش پیدا میکند و به نوعی ریشه غم در او نابود میشود.
هوش مصنوعی: نور آتش با وجود آب، در پشت پردهای پنهان میشود. در جایی که ضعیفان مراقب هستند، او از چشمها دور میماند و حفظ میشود.
هوش مصنوعی: فتنه و آشوبی که جرأت دارد، در این زمان که دولت هوشیار و بیدار است، به زنجیر و محدودیت دچار شده است و نمیتواند آزادانه عمل کند.
هوش مصنوعی: فتنهها را به اندازهای محکم کرده که مار نمیتواند با زبانی نرم و فریبنده خارج شود.
هوش مصنوعی: اگر بنیاد و نظم حکومتش به هم بریزد، ورق طبیعت تا روز محشر به سبب وزش باد خزانی، شکوفه نخواهد داد.
هوش مصنوعی: وقتی که بهاری نو میآید و باغها دوباره سرسبز و شاداب میشوند، سرنوشت دنیا نیز به خاطر وجود جوانی تازه و سرزنده دگرگون میشود.
هوش مصنوعی: منبری که به واسطهی خطبه او در عظمت و احترام قرار گرفته است، میتواند با تکیه بر نردبان بلندی، به اوج آسمان برسد.
هوش مصنوعی: هر طلایی که از سکه خوشی و شانس او به وجود آمده، مانند زر خورشید درخشان و سرخفام است و تأثیراتش بر جهان به مانند نوری پخش میشود.
هوش مصنوعی: رشتهای که به دقت بافته شده است، در زیبایی و جلوههای رنگین گم میشود. چگونه میتوان با قلم، وصف آن زیبایی درخشان و جذاب را نوشت؟
هوش مصنوعی: فضای تنگ میدان از حلقه انگشتری که در دست پادشاه جهان است، برای سلیمان زمان کوچکتر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر فردی عزم خود را جزم کند و سرش را پایین آورد و تمام تلاشش را به کار گیرد، میتواند در یک هفته به قدرتی دست یابد که هفت اقلیم را زیر سلطه خود درآورد.
هوش مصنوعی: وقتی که انقلاب از عدل و انصاف دستش کوتاه شود، دریاها به طوفان میآیند و داستان آرام بودن خوابها به خواب میرود.
هوش مصنوعی: اگر اسکندر از اندیشهی روشن او بهرهمند میشد، چراغ آب حیات نیز از او سلب نمیشد و در تاریکی پنهان نمیماند.
هوش مصنوعی: در برابر عدالت او، که به خاطر قدرتش همه دنیا را در بند خود دارد، شهرت نوشیروان نیز به زنجیر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: اگر زمین با حلم و آرامش بزرگ او همتراز شود، خاکی بودنش به قدری سبک میشود که به آسمان میرود.
هوش مصنوعی: ستارهی خوشبختی او هنگامی که از آسمان نمایان شد، آسمان را روشن کرد و چشمانش به مانند خورشید دیگری درخشید.
هوش مصنوعی: دست او مانند آفتاب درخشان میشود و مانند گل نرگس در میان درویشها درخشش و زیبایی خاصی پیدا میکند.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، وقتی شمشیر او بیرون آید، خاک به زیبایی و لطافتی مانند اطلس پوشیده خواهد شد؛ همانطور که رنگینکمانی شبیه آسمان در آسمان دیده میشود.
هوش مصنوعی: در نتیجه، اگر آهو در برابر شیر شجاعت به خرج دهد و با او مقابله کند، ممکن است سرنوشت ناعادلانهای را رقم بزند. در این حالت، حتی نیستان (محل زندگی نیها) هم نمیتواند به او کمک کند و فقط با شجاعت خود او، این امکان وجود دارد که شیر را به چالش بکشد. در حقیقت، اراده قوی و عزم راسخ میتواند بر سختیها غلبه کند.
هوش مصنوعی: در زمان او، کاروانی وجود دارد که نیازی به توجیه و دلیل ندارد، زیرا در مسیر خود با سنگی به عنوان نشانه مواجه میشود که راه را مشخص میکند.
هوش مصنوعی: امنیت و اطمینان او مثل دربهایی است که بسته هستند و دور از چشم نگهبانان، در شبها به راحتی باز میشوند.
هوش مصنوعی: اگر سیاستمداران از قبل با حسن خلق و خوبی رفتار میکردند، میتوانستند اوضاع جهان را به خوبی ساماندهی کنند و ترتیب دهند.
هوش مصنوعی: چشمان کافر به چهره روشنش میافتد و به طور ناخودآگاه نام خدا از زبانش جاری میشود.
هوش مصنوعی: اگر گردونهی آسمان سوار رخش رستم شود، آنگاه جای عرق و خون از بدنش جاری خواهد شد.
هوش مصنوعی: در این بیت، به زیبایی و جذابیتی اشاره شده است که در پیراهن یوسف وجود دارد و باعث اشتباهات ما میشود. از سوی دیگر، بخشایش و نیکویی او در جایی نمایان میشود که پردهدار گناهان است. به این معنا که در آستانه عفو و محبت الهی، آلودگیها و خطاهای انسانها نادیده گرفته میشود.
هوش مصنوعی: بدون داشتن کلید خلق خوش او، امکان ندارد که درهای دلها باز شود. هر کسی که در محفل او حاضر شود، زبانش بسته میشود و نمیتواند چیزی بگوید.
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که وقتی دشمنی بیخبر و نادان به کسی حمله میکند، با استفاده از قدرت و تیزبینی آن شخص، در نهایت خود آسیب میبیند و زخمهایش عمیقتر میشود. در واقع، انسانهای نادان نمیتوانند بر خردمندان غلبه کنند و در نهایت تضرر میکنند.
هوش مصنوعی: چرخ گردون مانند شخصی است که از منصب خود برکنار شده و در حال گردش است، اما ستارهها از دست کهکشان جدا نمیشوند و روند خود را ادامه میدهند. این به این معناست که حتی در شرایط نامساعد، نظم و حرکت طبیعی همچنان برقرار است.
هوش مصنوعی: در زمانی که قدرت و خشونت حاکم بود، حتی خورشید نیز از ادب و احترام، بر خاک میافتد و به خاک میمالد.
هوش مصنوعی: آسمان دشمنان او را به هم مشغول میکند تا او از آلودگی شمشیر خشمش در امان بماند.
هوش مصنوعی: پوست دشمن مانند پوست ماهی میشود و زره او در آب شسته میشود، مانند اینکه در دریای کمان غوطهور شده باشد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در زمان او، ضعف و آسیبپذیری دیگران به حدی زیاد شده که به تغییرات و چرخشهای ناگهانی محکوم گشتهاند. به طور کلی، شرایط اجتماعی یا سیاسی به گونهای است که افراد ضعیف در تلاشند از مشکلات خود فرار کنند و حتی در این راه، به سمت روشهای غیرمتعارف پیش میروند.
هوش مصنوعی: برق خالص و زندهای که بر آسمان میتابد هرگز نتوانسته است به اندازه تأثیری که شمشیر کج بر سرزمین هند گذاشته، بر تاریکیها غلبه کند.
هوش مصنوعی: فیلان از فرمان کجک سر نمیپیچند، چرا که کجی و تیزی شمشیر او نشانهای از قدرت و قدرت نمایی اوست.
هوش مصنوعی: عقل و خرد، اگرچه دچار چالشها و مشکلات شود، هرگز از ارزش و اهمیت خود نمیکاهد. در واقع، در دوران تو، نظم و ترتیب جهان به دلیل وجود تفکر و خرد تو برپا است.
هوش مصنوعی: چشمان او به اندازهی تیغهای تیز و برنده هستند که هر کدام مانند ناوک، به قلب دشمن میزنند. آنها در این کار همدل و همزبان هستند.
هوش مصنوعی: در این دنیا، افرادی با اخلاق زیبا و خوب وجود دارند که باید از آدمهای بد و ناپسند فاصله بگیریم. این افراد همانند یوسف که نماد زیبایی و نیکی است، هستند و باید از افراد ناپاک دوری کنیم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خورشید به درخشش خود ادامه میدهد، این چراغ ایزدی که در آسمان وجود دارد، مکان و جهان را روشن نگه میدارد.
هوش مصنوعی: از الطاف الهی، دوران خوشبختی او به زمان ظهور امام مهدی پیوند خواهد خورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
[...]
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.