ای زلف یار من زرهی یا زره گری
یا پیش تیره غمزه دلبر زره وری
هرگز زره ز ره نبرد هیچ خلق را
گر تو زره گری به زره چون زره بری
نشنیده ام که هیچ زره زهره پرورد
بر روی آن صنم زره زهره پروری
هاروت خوانمت من و داوود گویمت
تا دیدمت که زهره پرست و زره گری
داوود نیستی به زره رغبت تو چیست
هاروت نیستی غم زهره چرا خوری
دل را به راه حسن دلیل محبتی
جان را ز باغ عشق نسیم معنبری
بر گل نهاده توده شمشاد و سنبلی
بر مه فتاده سایه چوگان و چنبری
در خرمی چو سای طوبی و سدره ای
و اندر جوار چشمه حیوان و کوثری
عاشق چرا کشی که نه سلمی و ویسه ای
بی ره چرا کنی که نه مانی و آزری
گاهی چو شب حجاب کنی پیش آفتاب
گاهی چو ابر پرده شوی پیش مشتری
گاه از رخانش صاحب یاقوت و دیبهی
گاه از لبانش صاحب مرجان و شکری
چون کاروان کفری و منزلگهت بهشت
چون زنگیان مستی و فرش تو عبقری
چون جور تیره رنگی و دلهای بری به جبر
گویی که در ربودن دلها مخیری
در ظلمتی و چشمه حیوان کنی طلب
زلفی تو یا شبی خضری یا سکندری
رنگ شب و شباب و شبه چون ربوده ای
یا از شباب و از شبه و شب مصوری
در چفتگی معالجه قد چفته ای
در تیرگی مشاطه روز منوری
مسکین دلم کبوتر مضراب عشق توست
تا تو به شکل و صورت طوق کبوتری
بالین و بستر تو زنسرین و سوسن است
وز چین و تاب زینت بالین و بستری
در تاب توست زینت روی مه منیر
در چین توست زیور و برگ گل طری
باغی مگر که معدن نسرین و سوسنی
چرخی مگر که جایگه ماه و اختری
منزلگه تو با کف موسی برابر است
گر تو به گونه با دل فرعون برابری
عنبر همی گزینی و چنبر همی کنی
برگل همی نشینی و از دل همی چری
ای دلبری که این صفت تاب زلف توست
در نیکویی نگاری و در دلبری پری
سیمین نشد صنوبر و زرین کمر نبست
(زرین کمر تو بندی و سیمین صنوبری
با روی تو به لاله و ماهم نیاز نیست)
زانم چنین که ماه رخ و لاله منظری
دل ریش ماندهرکه نیابد وصال تو
درویش ماند هر که نیابد توانگرری
گویم به زلف تو چو وصال تو یافتم
ای شب چه ساحری که به جز روز نسپری
من در غم تو شیوه گرفتم ستم کشی
تا تو به طبع پیشه گرفتی ستمگری
خواهی که بشمری غم و اندیشه مرا
خواهم که حلقه و گره خویش بشمری
گر قول فیلسوف نه ای چون مسلسلی
ور خلق صدر مشرق نه ای چون معطری
گر صدر روزگار علی بن جعفر است
در بوی خوش چو بوی علی بن جعفری
فخر شرف قوام امامت رئیس شرق
در شرق و غرب گشته مسلم به مهتری
از نسبت پیمبر و اندر صفای عرق
همچو پیمبر از صفت ناسزا بری
او را پیمبری و جز او را مشعبدی است
هرگز مشعبدی نبود چون پیمبری
فرزند مصطفی و نهاده نجوم چرخ
برطالع سعادت او مهر مادری
قدرش برادر فلک و یافته به قدر
از خسرو زمانه خطاب برادری
ای حیدر نسب که به ذاتت نسب کند
اخلاق مصطفایی و افعال حیدری
درصدر نیکنامی و در صف پردلی
چون مصطفی کریم و چو حیدر دلاوری
از روضه رسالت آن دسته گلی
وز دوحه خلافت آن شاخ بروری
در مسند سیادت و در محفل هنر
گویی درست حیدر کرار دیگری
خیبر علی گرفت و گرفتند دشمنانت
خواری ز عز تو چو جهودان خیبری
اعدای دولت تو اگر عمرو و عنترند
حیدر دلی و قاهر هر عمرو و عنتری
کلکت چو ذوالفقار خداوند قنبر است
زیرا جمال آل خداوند قنبری
مرغی مخبرست و ز منقار او رسید
ما را خبر ز سیرت طایی و جعفری
روشن کند(سخا) و سرش مار پیکری است
فربه دهد عطا و تنش جفت لاغری
ای صدر روزگار که بر روی روزگار
فری و زینتی و جمالی و زیوری
پاکی و بردباری و لطف و صفای تو
بادی و خاکی آمد و آبی و آذری
گر جود را رهی است به دل پیک آن رهی
ور بخل را دری است به کف قفل آن دری
در عفو و خشم تو ره آسایش است و رنج
در مهر و کین تو در ایمان و کافری
گر عقل قبله ای است تو بر وی مقدمی
ور فضل کعبه ای است تو در وی مجاوری
در جاه و مرتبت زبر هفت کوکبی
در جود و مکرمت سمر هفت کشوری
اسلام را به مرتبت فتح مکه ای
انصاف را به منزلت روز محشری
گر شرق و غرب ملک شهنشاه سنجر است
زین ملک اختیار شهنشاه سنجری
ور مملکت به خنجر بران کند نسب
در ضبط ملک ضربت برنده خنجری
هر چند نیست لشکر سلطان عدد پذیر
تو میزبان و معطی سلطان و لشکری
شاهان دلیل نصرت شاه مظفرند
تا تو دلیل نصرت شاه مظفری
سیاره در اشارت سلطان اعظم است
تا تو مشیر مجلس سلطان صفدری
شاهان همی زبارگه قصر او برند
منشور شهریاری و خانی و قیصری
گر شرع در رعایت آن تاج و افسر است
تو راعی و مصالح آن تخت و افسری
و اینک تو را کرامت و تشریف او گذشت
از تخت اردشیری و از تاج نوذری
وان طوق و مرکب و کمر و خلعت و لوا
منشور مهتری شد و توقیع سروری
وین زر و در و جوهر و زینت به عمر خویش
هرگز ندیده اند نه قارون نه سامری
تشریف تو مصدر تشریف ها بود
زیرا که بر صدور زمانه مصدری
ایشان کواکبند و تو خورشید روشنی
ایشان معادنند و تو یاقوت احمری
چون بحر یافتند نجویند جوی را
جویند خلق عالم و تو بحر اخضری
آن خسروی که سایه او سعد اکبر است
در سایه سعادت او سعد اکبری
امروز دشمن تو به هفتم زمین فروست
وز رغم دشمنانت به هفتم فلک بری
هر چند در جهان قلم رتبت تو راست
بر مهتران مقدم و بر سروران سری
از عدل سرنتابی و جز صدق نشنوی
از حلم برنگردی و جز علم ننگری
از سال نو بهاری و از روزگار عید
از طبع اعتدالی و از بحر گوهری
بر مشرق معالی و بر عالم علوم
مهر منوری و سپهر مدوری
نه طالب عطا چو مطلوب یافته است
نه بایع ثنا چو تو دیده است مشتری
از عرض تو چو عالم علوی به مرتبت
این عالم است تا تو بدین عالم اندری
وانکه بقای او متعلق به عرض توست
از بهر آنکه او عرض است و تو جوهری
هستی چو ابر و بحر عطا بخش و تازه روی
زین ملک گستریدی و زان نام گستری
گر بحتری ز نعمت معتز عزیز گشت
آن داده ای به بنده که معتز به بحتری
ور عنصری ز مدحت محمود نام یافت
آن یافتم ز تو که ز محمود عنصری
از شهرهات شعر فرستند شاعران
زیرا مدایح شعرا را تو در خوری
و اینک ادیب از سر اخلاص و اعتقاد
با آنکه نیست صنعت او شعر و شاعری
این در زکعبه سفته فرستاد در ثنات
دری نه هر دری و ثنایی نه هر سری
از روز و رزق عالیمان گر گریز نیست
تو روز نور بخشی و رزق مقدری
تا زلف عنبری بود و چشم نرگسی
با چشم نرگسی زی و با زلف عنبری
گردونت پیشکار و میان بسته پیش تو
دولت به بندگی و زمانه به چاکری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به زیبایی و صفات یار و عاشقانههای انسانی میپردازد. شاعر از زلف یار به عنوان زرهای که دلها را میرباید و معشوقهای که در بین سایهها و نورها میدرخشد، یاد میکند. او به رفتارها و صفات یار اشاره میکند و احساسات عاشقانهاش را نسبت به او بیان مینماید. شاعر تصور میکند که یار، زیباییهای خاصی دارد که او را از سایرین متمایز میکند و او را همچون خورشید، روح نواز و الهامبخش میداند.
همچنین شاعر به خلقت و موقعیتهای مختلف در زندگی، عشق و دوستیها اشاره میکند و در عین حال نسبت به سختیها و دردهای دوری از معشوق نیز افسوس میخورد. در نهایت، موضوعاتی نظیر جود و کرامت، علم و حکمت، افتخار خانوادگی و جایگاه والای انسانی نیز مطرح میشود. این شعر به صورت کلی بیانگر عشق، زیبایی و ستایش از معشوق و همچنین ارزشهای انسانی است.
هوش مصنوعی: ای زلف محبوب من همچون زرهای است، یا چون زرهای درخشنده است، یا در برابر نگاه پرغم دلبر که همچون زرهای روشن میدرخشد.
هوش مصنوعی: هرگز هیچکس از راه حق و درست بیرون نمیرود، اگر تو خودت هم از راه درست به طور کامل خارج شوی.
هوش مصنوعی: هرگز نشنیدهام که زنی به زیبایی زهره، زرهی بر تن کرده باشد و بر روی آن معشوقهاش زره زیبایی به تن کرده باشد.
هوش مصنوعی: من تو را هاروت میخوانم و به داوود تشبیهت میکنم، زیرا وقتی تو را دیدم متوجه شدم که به زهره عشق میورزی و زره پوش هستی.
هوش مصنوعی: تو داوود نیستی که به زره و آهنگ جنگ علاقهمند شوی، پس چه نیازی به این رغبت داری؟ تو هاروت نیستی که غم زهره را در دل داشته باشی، پس چرا خود را به دردسر میاندازی؟
هوش مصنوعی: دلم به خاطر زیبایی به سوی محبت کشیده شده و جانم از عطر عشق مانند نسیمی بهاری پر از شگفتی است.
هوش مصنوعی: تودهای از شمشاد بر روی گل نشسته و سنبلها بر روی ماه سایه میافکنند، مانند اینکه سایه چوگان و حرکتی نرم بر روی زمین احساس میشود.
هوش مصنوعی: در روزگاری خوش و شاداب مانند سایهی درختان پرثمر و در کنار چشمهی حیات و رود کوثر.
هوش مصنوعی: عاشق چرا خودت را به دردسر میندازی، وقتی که نه محبوبی به نام سلمی داری و نه هیچ نشانی از وفاداری. چرا راهی را میروی که نه در آن مانایی وجود دارد و نه به عشق واقعی میرسی؟
هوش مصنوعی: گاهگاهی با تاریکی خود را پنهان میکنی، مانند شب که جلوی نور خورشید را میگیرد و زمانی دیگر مانند ابر از خود پردهبرداری میکنی و به روشنی راه میدهی؛ مانند ستارهاسمان که نورش را میتاباند.
هوش مصنوعی: گاهی زیبایی چهرهاش مانند یاقوت و پارچههای زیبا جلوه میکند، و گاهی لبانش شبیه مرجان و شیرینی هستند.
هوش مصنوعی: وقتی که کاروان گناهکاران به سوی بهشت میرود، تو مثل یک زنگی سرمست هستی و فرشتگان بر تو جست و خیز میکنند.
هوش مصنوعی: وقتی ظلم و ستم به اوج خود میرسد و دلها از آن آزرده میشوند، به نظر میرسد که تو میتوانی بهراحتی دلها را به چنگ آوردی و در این کار مختاری.
هوش مصنوعی: در دل تاریکی، چشمهای از زندگی را جستجو میکنی؛ آیا به خاطر مویی از محبوب یا به خاطر شب سبز و زیباست؟
هوش مصنوعی: رنگ شب و جوانی و زیبایی را از تو ربودهاند، یا این که تو خود جوانی و زیبایی و شب را به تصویر کشیدهای.
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویری از درمان و بهبود وضعیتی اشاره شده است که به نوعی به تغییرات یا اصلاحات در زندگی و یا شخصیتی خاص پرداخته میشود. در این تصویر، به نوعی زیبایی و درخشانی اشاره میشود که از دل تاریکیها و مشکلات بیرون میآید و به تدریج روشنایی را به خانه یا روز شخصی میآورد. در واقع، تغییر یا تحولی که بر اثر تلاش و کوشش در زندگی رخ میدهد، در این بیان به زیبایی و امیدواری تعبیر شده است.
هوش مصنوعی: دل بیچارهام همچون کبوتر عشق توست و تو بهمانند طوقی زیبا و جذاب برای آن.
هوش مصنوعی: سرو و گلهای خوشبوی تو، چهره و زیبایی بستر من هستند و زینت بخش آرامش من هستند.
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهات همچون ماه درخشان است و زینت و جلوهات در پیچ و تاب موهایت و گلبرگهای طراوتبخش نهفته است.
هوش مصنوعی: باغی که پر از گلهای نسرین و سوسن باشد، جایی مانند دوری که ماه و ستارهها در آن میدرخشند.
هوش مصنوعی: محل و جایگاه تو مانند سرزمین موسی است، اگر تو از نظر دل و نیت با فرعون یکسان باشی.
هوش مصنوعی: عطر خوش عنبر را انتخاب میکنی و با نرمی و لطافت دور دلت را میپیچی. بر گلی نشستهای و از دل خود میکشی.
هوش مصنوعی: ای محبوبی که زیباییهای تو به مانند تاب زلفت، در نیکویی و دلبری کمنظیر است.
هوش مصنوعی: صنوبر هرگز به رنگ نقرهای نمیشود و کمر زرین نمیبندد. تو اما دارای کمر طلایی هستی و همچنان به زیبایی صنوبر میمانی.
هوش مصنوعی: با دیدن چهره زیبای تو، نیازی به لاله و ماه نیست، زیرا خودت با زیباییات جلوهای همچون ماه و لاله را به نمایش میگذاری.
هوش مصنوعی: هر کس که نتواند به وصالت دست یابد، همچون درویشی خواهد ماند که در فقر و تنگدستی گیر کرده است؛ و هر کسی که از ثروت و توانگری بی بهره باشد، در واقع غم و اندوه دل را خواهد داشت.
هوش مصنوعی: زمانی که به زلف تو رسیدم و به وصال تو نائل شدم، ای شب، چه جادوگری که هیچ چیزی جز روز را نمیفهمی.
هوش مصنوعی: من در ناراحتی تو، به تحمل ظلم عادت کردم، در حالی که تو به ظلم کردن عادت کردی.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی غم و اندوه من را بشماری، من نیز میخواهم که حلقهها و گرههای خودم را بشماری.
هوش مصنوعی: اگر به اندازهی یک فیلسوف با دانش و نیکو سخن نگویی، یا اگر در اوج زیبایی و جذابیت قرار نداشته باشی، پس چگونه میتوانی انتظار داشته باشی که مورد توجه و عشق دیگران قرار بگیری؟
هوش مصنوعی: اگر دوران کنونی شبیه به زمان علی بن جعفر باشد، در این صورت خوشبوترین عطرها نیز بوی آن شخصیت بزرگ و والا را دارند.
هوش مصنوعی: فخر و عظمت مقام امامت و رهبری در شرق و غرب به وضوح در مهارت و برتری او مشخص است.
هوش مصنوعی: شخصیت پیغمبر را با پاکی عرق مقایسه کن و بر این نکته تأکید کن که ایشان از هر گونه بدی و زشتی پاک و دور هستند.
هوش مصنوعی: او را مقام پیامبری است و دیگران به عنوان مبلغان دین وجود دارند، اما هیچ کس مانند پیامبر مقام و منزلت ندارد.
هوش مصنوعی: فرزند پیامبر، با قرار گرفتن ستارهها در لحظه تولدش، زندگی پربرکت و خوشی را تجربه کرده است که ناشی از محبت مادرش است.
هوش مصنوعی: برادران با ارزش و مقام خود را درک کردهاند و به اندازهای که در زمان خود اهمیت دارند، مورد توجه باقی ارکان دنیا نیز قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: ای حیدر (علی) که فطرت تو خود به ذاتت وابسته است، صفات اخلاقی پیامبر (ص) و کارهای تو همچون کارهای علی (ع) است.
هوش مصنوعی: در اوج نیک نامی و در صف دلیران، همانند مصطفی (ص) مهربان و همچون حیدر (ع) شجاع.
هوش مصنوعی: از باغ رسالت، گلهایی را چیدم و از درخت خلافت، شاخهای شکوفهدار گرفتم.
هوش مصنوعی: در جایگاه رهبری و در جمع هنرمندان، به نظر میرسد که فردی همانند حضرت علی، با ویژگیهای برجستهاش، دوباره به نمایش درآمده است.
هوش مصنوعی: علی در جنگ خیبر پیروزی بزرگی کسب کرد و دشمنان، به خاطر عزت و بزرگی تو، مانند یهودیان خیبری ذلت و خواری را تجربه کردند.
هوش مصنوعی: اگر دولت و قدرت تو در سطح عمرو و عنتر باشد، حیدر با دل و ارادهاش میتواند بر هر عمرو و عنتری غلبه کند.
هوش مصنوعی: شما مانند شمشیر ذوالفقار هستید و قنبر، خدمتگزار شماست، زیرا زیبایی و جلال شما از خداوند سرچشمه میگیرد.
هوش مصنوعی: پرندهای وجود دارد که اطلاعاتی را منتشر میکند و از نوک او به ما خبرهایی درباره سیره و رفتار طایی و جعفری رسیده است.
هوش مصنوعی: سخا و بخشش به انسان زیبایی و روشنی میبخشد، ولی خود او ممکن است ظاهری ناخوشایند و لاغر داشته باشد.
هوش مصنوعی: ای تاج سر روزگار که بر فراز زمان میدرخشی و به زیبایی و زینت خود میافزای!
هوش مصنوعی: نیکویی و صبر و مهربانی و خلوص تو به مانند باد، خاک، آب و آتش هستند.
هوش مصنوعی: اگر سخاوت راهی به دل دارد، آن راه را دنبال کن، و اگر بخل قفلی بر دستت است، آن قفل را بشکن.
هوش مصنوعی: در عفو و بخشش تو، آرامش و آسایش پیدا میشود و در خشم و کینهتوزی تو، رنج و زحمت بر میخیزد. محبت و دوستی تو نشاندهنده ایمان است و کینه و دشمنی علامت کفر و بیباوری.
هوش مصنوعی: اگر عقل یک قطبنما باشد، تو به سوی آن راه میروی و اگر فضل و دانش مانند کعبهای باشند، تو در کنار آن قرار داری.
هوش مصنوعی: در مقام و اعتبار، مانند هفت ستاره در آسمان درخشیدهای و در بخشندگی و نیکی، چون هفت کشور را در بر گرفتهای.
هوش مصنوعی: به اسلام، مرتبهای مانند فتح مکه داده شده است و به انصاف، مقامی همچون روز قیامت.
هوش مصنوعی: هرچند که شرق و غرب تحت فرمان پادشاه سنجر باشد، اما این سرزمین همچنان انتخاب و اختیار پادشاه سنجری است.
هوش مصنوعی: اگر سرزمین به وسیلهی خنجر تیز و برندهای آسیب ببیند، نسب و نسبنامهاش در کنترل سرزمین تحت تأثیر ضربهی آن خنجر قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: هر چند که لشکر سلطان قابل شمارش نیست، تو همواره میزبان و بخشندهای همچون سلطان و لشکریان او هستی.
هوش مصنوعی: پادشاهان نشانهای از پیروزی و توانمندی پادشاهی مظفر هستند، تا تو نیز نشانهای از پیروزی پادشاهی مظفر باشی.
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره میشود که جهان و کائنات تحت تأثیر و نشانهای از قدرت بزرگترین پادشاه قرار دارند و تو نیز در جایگاه مشاور یا یاریدهنده در محفل و مجالس او به مقام و منزلتی دست پیدا کردهای.
هوش مصنوعی: شاهان از دربار او به سوی قصر او میروند تا اعلامیههایی درباره پادشاهی و حکومت و امپراتوری را دریافت کنند.
هوش مصنوعی: اگر قوانین و شرع در محافظت از تاج و تخت اهمیت دارد، تو مسئول و حافظ مصالح و منافع آن سلطنت هستی.
هوش مصنوعی: به زودی متوجه خواهی شد که مقام و منزلت تو فراتر از تخت و تاج پادشاهان بزرگ است.
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف لباس و زین و تجهیزات شغلی فردی میپردازد که به مقام و رتبهای بلندتر دست یافته است. به عبارتی، نشانههای قدرت و مقام او، شامل گردنبند، مرکب (اسب)، کمربند، لباس ویژه و پرچم، همه به نوعی نشاندهنده احترام و سرافرازی او در جایگاهش هستند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نه قارون و نه سامری، که هر دو از شخصیتهای معروف تاریخ هستند، هرگز نعمتهای مادی و زیباییهایی مانند طلا، جواهر و زینت را در طول عمر خود ندیدهاند. به عبارتی، این دو شخصیت در باوجود ثروت و قدرت خود نتوانستهاند به لذتهای واقعی و زیباییهای حقیقی دست پیدا کنند.
هوش مصنوعی: حضور شما منشأ و منبع بسیاری از بزرگداشتها و مقامهاست، چرا که در زمانه خود تأثیرگذار و مستحق احترام هستید.
هوش مصنوعی: آنها همچون ستارگان درخشان هستند و تو مانند خورشید هستی که روشنی آنها را تأمین میکند. آنها معادن گرانبها هستند و تو همانند یاقوتی درخشانی.
هوش مصنوعی: وقتی دریا را پیدا کردند، دیگر به جوی کوچکی نیازی نیست. مردم دنیا دنبال تو هستند و تو مانند دریای بزرگی هستی که همیشه سرسبز و زندهای.
هوش مصنوعی: آن شاهزادهای که تحت سایهاش سعد اکبر قرار دارد، در واقع در سایه موفقیت و خوشبختی او، سعد اکبری نیز احساس شادی و سعادت میکند.
هوش مصنوعی: امروز دشمن تو به پایینترین سطح خود رسیده و از مشکلات و ناکامیهایش به شدت رنج میبرد. در عوض، با وجود دشواریهایی که برای دیگر دشمنانت ایجاد شده، تو در اوج موفقیت و سربلندی قرار داری.
هوش مصنوعی: هرچند در دنیا مقام و ارزش تو بالاتر از دیگران است، اما تو برتر از رهبران و بزرگان نیز هستی.
هوش مصنوعی: از عدالت دور نشو و فقط به حقیقت گوش کن، از فروتنی مأیوس نشو و فقط به دانش توجه کن.
هوش مصنوعی: در آغاز سال نو و روزهای خوش عید، از سرشت متعادلی و از عمق ارزشهایی برخورداریم.
هوش مصنوعی: در سمت شرق، اوج بلندیها و در دنیای دانش، همچون نوری درخشان و آسمانی گردان هستی.
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال نعمتهاست، وقتی چیزی را به دست آورد دیگر بهدنبال آن نیست و نیز کسی که ثنای کسی را میگوید، وقتی خود آن شخص را دیده است، دیگر بهدنبال ستایش نیست.
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم به زبان ساده بگوییم، این جمله به این معناست که جایگاه و مرتبه عالم بالا (عالم علوی) با جایگاه و مرتبه این دنیای مادی قابل مقایسه نیست. به عبارتی دیگر، تفاوت زیادی بین این دو جهان وجود دارد و درک عمیقتری از عالم بالا نیاز است تا بتوان به حقیقت آن پی برد.
هوش مصنوعی: آن کسی که وجودش وابسته به توست، به این دلیل که او موجودی عرضی است و تو جوهری هستی.
هوش مصنوعی: وجود تو مانند ابر و دریا است که بخشش و تازگی را به همراه دارد و بر این سرزمین گسترش یافته و نام تو را نیز پخش کردهای.
هوش مصنوعی: اگر بحتری به خاطر نعمتهای معتز عزیز و محترم شد، باید گفت که تو به من نعمتی دادهای که معتز به بحتری داد.
هوش مصنوعی: اگر یکی از اجزا یا صفات من تو را به ستایش محمود واداشت، من این را از تو آموختم که تو هم خود از آن محمود هستی.
هوش مصنوعی: شاعران از شهرهای مختلف برایت شعر میفرستند، چون تو شایستهی دریافت مدح و ستایش آنان هستی.
هوش مصنوعی: اینک نویسنده با نیت پاک و باور درونی خود، علیرغم اینکه در زمینه شعر و شاعری تخصص ندارد، به خلق اثر میپردازد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف جایگاه بالای یک شخص یا معلم میپردازد. میتوان گفت که او نامهای (سفته) برای مقام بالایی فرستاده است، اما این مقام خاص و این نامه معمولی نیستند؛ بلکه اشاره به مقام و کمالاتی منحصر به فرد دارند که معمولاً در مکانهای دیگری یافت نمیشوند. به نوعی، این متن بر انتخاب دقیق و شایسته در ارتباط با شخصیتهای باارزش تاکید دارد.
هوش مصنوعی: اگر از روز و روزی بزرگمندان فرار نیست، تو خود نور میافشانی و روزی را تقدیر میکنی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که موهای مشکی و خوشبو و چشمان زیبا وجود دارد، میتوان با این زیباییها زندگی کرد و از آن لذت برد.
هوش مصنوعی: آسمان همچون پیشکار است و در میان، خوشبختی به اختیار توست، در حالی که زمانه به خدمت تو در آمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری
تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری
این روز و شب گریستن زاروار چیست
نه چون منی غریب و غم عشق برسری
بر حال من گری که بباید گریستن
[...]
برگ گل سپید به مانند عبقری
برگ گل دو رنگ به کردار جعفری
برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری
چون روی دلربای من، آن ماه سعتری
پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری
کافور بر گرفت ز که باد عنبری
از گل زمین شده چو تذروان هندوی
وز ابر آسمان چو پلنگان بربری
از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان
[...]
ای فال گیر کودک فالم ز روی تو
با روشنایی مه و با سعد مشتری
هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور
پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری
دارند صورت پری اندر بلور و تو
[...]
ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری
ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری
در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان
بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری
اقبال را به همت بهتر طلیعه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.