هوش مصنوعی: این شعر به ضرورت اقدام و آمادهسازی در برابر چالشها اشاره دارد. شاعر با انتقاد از کسانی که منتظر فرصتها میمانند، به آنها میگوید که زمان از دست میرود و باید هر چه سریعتر اقدام کنند و از موقعیتهای خود استفاده کنند. به عبارتی، باید بار سفر را ببندند و برای رویارویی با شرایط آماده شوند.
محمدعلی اشرفی در ۹ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۵۰ نوشته:
سلام در تفسیر معنایی این رباعی باید بگویم که این رباعی در مورد فارغ بودن از علایق دنیوی و دلبستن به دنیای فانی بحث میکند . دلبستن به دنیا امری بیهوده و عشقی پوچ است. بلکه انسان باید همیشه بیاد مرگ باشد. آن چه کسی است که عاشق دنیا بود و عمری جاودان پیدا کرد ( همیشه زنده بود ؟) فکر میکر که اجل به او مهلتی برای همیشه زنده بودن خواهد داد. گو میخ مزن : کنایه از همان عاشق نشو... دل نبند است ( در قدیم برای زندگی و یا استراحت چند روزه در بیابان و یا در مسیر خیمه بر پا میکرده اند و این خیمه ها را با کوبیدن میخ بر زمین استوار میکرده اند) ودر مصرع آخر میگوید لباسهایت را هم در نیاور و بفکر ماندن و استراحت نباش . چرا که کاروان هرلحظه شای حرکت کند . ( اجل سر برسد ) موففففففق باشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ضرورت اقدام و آمادهسازی در برابر چالشها اشاره دارد. شاعر با انتقاد از کسانی که منتظر فرصتها میمانند، به آنها میگوید که زمان از دست میرود و باید هر چه سریعتر اقدام کنند و از موقعیتهای خود استفاده کنند. به عبارتی، باید بار سفر را ببندند و برای رویارویی با شرایط آماده شوند.
هوش مصنوعی: کیست که دلش را در عشق گذاشته و بیخیال نشسته است، در حالی که فکر میکند زمانی برای خوشحال بودن و آرامش وجود دارد؟
هوش مصنوعی: بگو که چادر را به میخ بزن چون به برپایی خیمه نیاز داریم. بگو که بار و اثاث را جمع نکن چون باید سفری را آغاز کنیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن یار که عهدِ دوستداری بشکست
میرفت و منش گرفته دامن در دست
میگفت دگر باره به خوابم بینی
پنداشت که بعد ازو مرا خوابی هست
ای دل ، ز شراب عشق گشتی سرمست
کز رنج خمار او به جان نتوان رست
گر از دل من چنین فرو داری دست
در روز ز دست تو به شب باید جست
چون دیده من دید ترا روز نخست
مسکین دل من هوای دیدار تو جست
اکنون که ترا هوای من نیست درست
یا ناز مکن یا دل من باز فرست
گر سیر شدی بتا ز من در خور هست
زیرا که ندارم ای صنم چیزی لست
رنج دل رنج دیده جز دیده نجست
دانی که شد این گناه بر دیده درست
در جمله جهان صورتی از دیده نرست
کش چندین موج خونش از دیده نشست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.