سفینهٔ حکمیات و نظم و نثر لطیف
که بارگاه ملوک و صدور را شاید
به صدر صاحب صاحبقران فرستادم
مگر به عین عنایت قبول فرماید
رونده رفت ندانم رسید یا نرسید
ازین قیاس که آینده دیر میآید
به پارسایی ازین حال مشورت بردم
مگر ز خاطر من بند بسته بگشاید
چه گفت ندانی که خواجه دریاییست
نه هر سفینه ز دریا درست باز آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به توصیف ارسال نامهای به یک مقام بالا میپردازد. نویسنده امیدوار است که این نامه بهدست شخص مورد نظر برسد و مورد توجه قرار گیرد. او احساس مرددانهای دارد و از عدم دانستن سرنوشت نامهاش نگران است. همچنین به فکر این است که در شرایط دشوار و پیچیدهای مانند دریا، فقط سفینههای خاصی به ساحل میرسند و به همین دلیل مورد تردید قرار میگیرد که آیا چنین نامهای میتواند به هدف خود برسد یا نه.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف اثر یا نوشتهای میپردازد که به نوعی به حکمت و هنر بیان لطیف مرتبط است. این اثر به عنوان یک وسیله اساسی برای عرض ارادت و خدمت به پادشاهان و بزرگان به شمار میآید. به عبارت دیگر، این نوشته میتواند جایگاهی خاص در فرهنگ و ادبیات داشته باشد و وظیفهای بزرگ در برقراری ارتباط با قدرتمندان و منتقدان بر عهده دارد.
هوش مصنوعی: به ریاست کسی که در مقام بالایی است فرستادم تا شاید با چشم محبت بپذیرد.
هوش مصنوعی: کسی که به راه خود ادامه میدهد، نمیدانم به هدفش رسیده یا نرسیده است. از این مقایسه میتوان فهمید که آینده همیشه دیرتر از آنچه فکر میکنیم، میآید.
هوش مصنوعی: من از حالتی که در آن هستم، از فردی پند و راهنما خواستم تا شاید بتواند تنگنای فکریام را برطرف کند.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که برخی افراد و اموال ارزشمند هستند و تنها به هر وسیلهای نمیتوان به آنها دسترسی پیدا کرد. فقط کسانی که شایستگی دارند و شرایط ویژهای را دارند، میتوانند به این منابع ارزشمند نزدیک شوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوش آید او را چون من بناخوشی باشم
مرا که خوشی او بود ناخوشی شاید
مرا چو گریان بیند بخندد از شادی
مرا چو کاسته بیند کرشمه بفزاید
دلم ز اندوه بی حد همی نیاساید
تنم ز رنج فراوان همی بفرساید
بخار حسرت چون بر شود ز دل به سرم
ز دیدگانم باران غم فرود آید
ز بس غمان که بدیدم چنان شدم که مرا
[...]
زهی سزای محامد محمد بن خطیب
که خطبهها همی از نام تو بیاراید
چنان ثنای تو در طبعها سرشت که مرغ
ز شاخسار همی بیثبات نسراید
ز دور نه فلک و چار طبع و هفت اختر
[...]
بهار باز جهان را همی بیاراید
جمال چهرهٔ بستان همی بیفزاید
بسان جلوه گران گوش و گردن گیتی
بگونه گونه جواهر همی بیاراید
سحاب روی شکوفه همی بیفروزد
[...]
خدای کار چو بر بندهای فرو بندد
به هرچه دست زند رنج دل بیفزاید
وگر به طبع شود زود نزد همچو خودی
ز بهر چیزی خوار و نژند باز آید
چو اعتقاد کند کز کسش نباید چیز
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.