دستوپابریدهای هزارپایی بکُشت. صاحبدلی بر او گذر کرد و گفت: سُبْحٰانَالله! با هزار پایْ که داشت چون اجلش فرارسید از بیدستوپایی گریختن نتوانست.
چو آید ز پی دشمنِ جانستان
ببندد اجل پایِ اسبِ دوان
در آن دم که دشمن پیاپی رسید
کمانِ کیانی نشاید کشید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شخصی در حال عبور از کنار یک هزارپا که دچار نقص عضو شده بود، به این نکته توجه میکند که با وجود داشتن هزار پا، وقتی وقت مرگش فرا میرسد، نمیتواند فرار کند. این موضوع به انسان یادآوری میکند که وقتی مرگ (اجل) نزدیک میشود، حتی با تمام قدرت و امکانات هم نمیتوان از آن فرار کرد. در موقع خطر و در برابر دشمن، هیچ تلاشی نمیتواند به ما کمک کند.
هوش مصنوعی: یک هزارپای بیدست و پا کشته شد. فردی نیکوکار از آنجا عبور کرد و گفت: شگفتا! با توجه به اینکه او هزار پا داشت، وقتی زمان مرگش فرا رسید، نتوانست از بیدست و پاییاش بگریزد.
چون به فرمانِ تقدیر، دشمنِ جانشکار به دنبال آید، مرگ پایِ اسبِ دونده را در قید و بند افکند(میبندد)؛
در آن لحظه که دشمن دمادم فراز آید، با کمانِ بزرگِ شاهی هم نمیتوان تیر انداخت و جان از معرکه به در بُرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.