خواهندهٔ مَغْرِبی در صفِ بزّازانِ حَلَب میگفت: ای خداوندانِ نعمت، اگر شما را انصاف بودی و ما را قناعت، رسمِ سؤال از جهان برخاستی.
ای قناعت! توانگرم گردان
که ورایِ تو هیچ نعمت نیست
کنجِ صبر، اختیارِ لُقمان است
هرکه را صبر نیست، حکمت نیست
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
خواهندهٔ مَغْرِبی در صفِ بزّازانِ حَلَب میگفت: ای خداوندانِ نعمت، اگر شما را انصاف بودی و ما را قناعت، رسمِ سؤال از جهان برخاستی.
ای قناعت! توانگرم گردان
که ورایِ تو هیچ نعمت نیست
کنجِ صبر، اختیارِ لُقمان است
هرکه را صبر نیست، حکمت نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این بیان، خواستهاش را از خداوند مطرح میکند و از بزازان حلب میخواهد که اگر انصاف داشته باشند، به او این نعمت قناعت را بدهند. او تأکید میکند که بدون قناعت، هیچ نعمت واقعی وجود ندارد و صبر را کلید حکمت میداند، زیرا هر کسی که صبر نداشته باشد، حکمت نیز نخواهد داشت.
گدایی از دیارِ باختر (ممالک آفریقای شمالی) در راستهٔ بازار جامهفروشانِ شهرِ حلب میگفت: ای مالداران! اگر شما دادْدِه بودید و ما [گدایان] هم قناعتپیشه، شیوهٔ گدایی از دنیا رَخت برمیبست.
ای خرسندی! مرا بینیاز ساز که برتر از تو خواسته و موهبتی در جهان نیست؛
گزیدهٔ لقمان گوشهٔ شکیبایی یا گنجِ صبر است؛ هرکه به آنچه دارد قانع نیست از داد و دانش بیبهره است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.