گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سعدی

بخشایش الهی گم شده‌ای را در مناهی چراغ توفیق فرا راه داشت تا به حلقه اهل تحقیق در آمد.

به یمن قدم درویشان و صدق نفس ایشان ذمائم اخلاقش به حمائد مبدل گشت دست از هوا و هوس کوتاه کرده.

و زبان طاعنان در حق او همچنان دراز که بر قاعده اوّل است و زهد و طاعتش نامعوّل.

به عذر و توبه توان رستن از عذاب خدای

ولیک می‌نتوان از زبان مردم رست

طاقت جور زبان‌ها نیاورد و شکایت پیش پیر طریقت برد.

جوابش داد که: شکر این نعمت چگونه گزاری که بهتر از آنی که پندارندت؟!

چند گویی که بد اندیش و حسود

عیبجویان من مسکینند

گه به خون ریختنم برخیزند

گه به بد خواستنم بنشینند

نیک باشی و بدت گوید خلق

به که بد باشی و نیکت بینند

لیکن مرا -که حسن ظن همگان در حق من به کمال است و من در عین نقصان- روا باشد اندیشه بردن و تیمار خوردن.

اِنّی لَمُستَتِرٌ مِنْ عَینِ جیرانی

وَ الله یَعلمُ اِسراری و اِعلانی

در بسته به روی خود ز مردم

تا عیب نگسترند ما را

در بسته چه سود و عالم الغیب

دانای نهان و آشکارا

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode