سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷ صد بار بگفتم به غلامان درت تا آینه دیگر نگذارند برت ترسم که ببینی رخ همچون قمرت کس باز نیاید دگر اندر نظرت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به غلامان خود گفته است که دیگر آینهای در درگاه او نگذارند، زیرا نگران است که ناخواسته، چهرهای مشابه چهره محبوبش را ببیند و کسی به جز آن محبوب در نظرش نخواهد آمد.
هوش مصنوعی: من بارها به خدمتگزاران تو گفتهام که دیگر آینهای در برابر تو نگذارند.
هوش مصنوعی: نگرانم که اگر تو زیباترین چهرهات را ببینی، دیگر کسی همچون من در نظر تو نخواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای گشته خجل ماه فلک از نظرت
شد تیره شکر زان لب همچون شکرت
نائی بر من تا که بگیرم ببرت
شرط آنکه بود دیده من رهگذرت
ای خواجه محمد ای محامد سیرت
ای در خور تاج هر دو هم نام و سرت
پیدا به شما دو تن سه اصل فطرت
ز آن روی سخا از تو و علم از پدرت
سیاره به خدمت سپرد خاک درت
خورشید که باشد که بود تاج سرت
شد هر دو جهان به بندگی تو مقر
چونان که به بندگی جد و پدرت
دارم سر آنکه امشب آیم به برت
تا لب به لبت بر نهم و بر به برت
تو پای نهی ز ناز بر چشم ترم
من سر نهم از نیاز بر خاک درت
گر سایهٔ من گران بود در نظرت
من رفتم و سایه رفت و دل ماند برت
هم زحمت من ز سایهٔ من برخاست
هم زحمت سایهٔ من از خاک درت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.