گنجور

 
سعدی

کسی که روی تو بیند نگه به کس نکند

ز عشق سیر نباشد ز عیش بس نکند

در این روش که تویی پیش هر که بازآیی

گرش به تیغ زنی روی بازپس نکند

چنان به پای تو در مردن آرزومندم

که زندگانی خویشم چنان هوس نکند

به مدتی نفسی یاد دوستی نکنی

که یاد تو نتواند که یک نفس نکند

ندانمت که اجازت نوشت و فتوی داد

که خون خلق بریزی مکن که کس نکند

اگر نصیب نبخشی نظر دریغ مدار

شکرفروش چنین ظلم بر مگس نکند

بنال سعدی اگر عشق دوستان داری

که هیچ بلبل از این ناله در قفس نکند

 
 
 
غزل ۲۳۹ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۲۳۹ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم