گنجور

 
رضاقلی خان هدایت

وهوظهیرالدین عبداللّه بن شرف الدین عمر شفروهی. شفروه از مضافات اصفهان صِیْنَتْعَن الحَدَثانِ است. تحصیل علوم معقول ومنقول نموده و طریق تحقیق فروع و اصول پیموده. محمد عوفی در تذکرهٔ خود تمجید وی کرده. غرض، از افاضل فضلاء دوران و از اماجد عرفای ذی شان عارف معارف لاهوت و سالک مسالک جبروت. متمکن مکان طریقت ومتوطن موطن حقیقت بوده. گاهی خیالِ نظم می‌فرموده. تیمّناً و تبرّکاً چند رباعی از آن جناب تحریر می‌شود:

ای ذات شریفت بری از چون و چرا

رخشنده ز نور قدمت هر دو سرا

تا چند چو چشم ای گرامی شب و روز

عالم به تو بینیم و نبینیم ترا

٭٭٭

هر یوسف کوست با خود اندر چاه است

هر گرگ که بی خود است بر درگاه است

آن کو همه را دیده یکی گمراه است

آن کس که یکی را همه دید آگاه است

٭٭٭

تن ملحد و جان موحد آمد ز دو حد

این سوی احد گراید آن سوی لحد

کی باشد و کی که آید از یار مدد

ملحد به لحد رسد موحد به احد

٭٭٭

خاک درِ تو چو سرمه در دیده برم

وانگه به نظر پردهٔ افلاک درم

تو با من و رحم نه که در من نگری

من با تو و زهره نی که در تو نگرم

٭٭٭

ای دل ز دم ستور و دد بیرون شو

عاشق شو و از بندِ خرد بیرون شو

چون گویندت ز نیک و بد بیرون شو

بیرون مشو از خود وز خود بیرون شو