گنجور

 
رضاقلی خان هدایت

اسم شریفش شاه طاهر از سادات عالی درجات انجدان مِنْمحال قم. موطنش کاشان مولدش همدان. جامع علوم صوری و معنوی بود. مدتی در کاشان خلایق را ارشاد می‌نمود. آخرالامر صاحب غرضان، نسبت طریقهٔ اسماعیلیه به وی داده و سلطان عهد دست ایذا و آزار به وی گشاده. لهذا سیّد عنان عزیمت به وادی هزیمت معطوف و به هندوستان رفته. در دکن مشعوف توطن گزید و سلطان نظام شاه ارادت وی را گزید و طریقهٔ حقّهٔ دین مبین اثناعشری در آن مملکت رواج یافت. هم در آن مملکت در سنهٔ ۹۵۶ به روضهٔ رضوان شتافت. جسدش را حسب الوصیت وی به عتبات عالیات برده، سپردند. غرض، آن جناب صاحب اشعار متین و این چند بیت ازنتایج طبع آن جناب است:

مِنْنصایح و مواعظه

نظر کن به تاریخ شاهان پیشین

که رفتند زین دیر دیرین محافل

کجا شد فریدون فرخنده سیرت

کجا رفت کیخسروآن شاه عادل

روان است پیوسته از شهر هستی

به ملک عدم از پیِ هم قوافل

همان گیر کز فیضِ فضلِ الهی

شدی بهره‌مند از فنون و فضائل

به کلک بدیع البیانِ معانی

در اقسام حکمت نوشتی رسائل

زدی تکیه بر مسندِ فضل ودانش

نهادند نام تو صدرالافاضل

چه حاصل که از صوبِ تحقیق درپی

به نزدیک دانا به چندین مراحل

٭٭٭

در غم اولذّتِ عیش از دل ناشاد رفت

خو به غم کردیم چندانی که عیش از یادرفت

رباعی

در دهر کسی که عشق را شاید نیست

یاری که ازو دلی برآساید نیست

صدگونه ملامت که نمی‌باید هست

یک لحظه فراغتی که می‌باید نیست

٭٭٭

گر کسب کمال می‌کنی می‌گذرد

ور فکر محال می‌کنی می‌گذرد

دنیا همه سر به سر خیال است خیال

هر نوع خیال می‌کنی می‌گذرد

٭٭٭

ماییم که هرگز دم بی غم نزدیم

خوردیم بسی خون دل و دم نزدیم

بی شعلهٔ آه لب ز هم نگشودیم

بی قطرهٔ اشک چشم بر هم نزدیم

٭٭٭

آنیم که کوس نیکنامی نزدیم

چون بی خردان دم از تمامی نزدیم

هرگز قدمی به خوشدلی ننهادیم

هرگز نفسی به شادکامی نزدیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode