گنجور

 
رضاقلی خان هدایت

و هُوَ زبدة المحققین و افضل المدققین، الحکیم الالهی و مخزن علوم لایتناهی ملاعلی. اصل آن جناب ازولایت نور مِنْاعمال مازندران بهشت نشان. در بدو سن از آنجا برآمده و به جهت تکمیل و تحصیل به دارالسلطنهٔ اصفهان متوطن شده. در خدمت فضلای حکمای معاصرین اکتساب علوم معقول کرده. به مجاهده و تصفیهٔ نفس شریف اشتغال داشت و به مرور دهور در فن حکمت الهی او را پایه‌ای اعلی دست داد. در اشراق در گیتی طاق شده. مردم از بلاد نزدیک و دور طالب خدمتش گردیدند و به خدمتش رسیدند و تلمّذ گزیدند. صاحب فضایل و خصایل شدند. اکنون سالهای سال است که در اصفهان به افاده می‌گذرانند و دیرگاهی است که در این فن مانند آن جناب فاضلی دانا و حکیمی بینا به ظهور نیامده است. حکم‌های اسلام را او مسلم است. غرض، خدمتش دست داده است. گاهی فکری می‌فرماید. از اوست:

مِنْغزلیاته

هر آه که بود در دل ما

برقی شد و سوخت حاصل ما

راز دل ما نمی‌شود فاش

تا لاله نروید از گل ما

ز تنها گر تنی تنها نشیند

نشیند با خدا هرجا نشیند

ز خود تنها نشین نوری که سهل است

اگر تنها کس از تنها نشیند

به کوی دوست روم چون غریب رسوایی

بود غریب رود چون به کعبه ترسایی

منم به دیر چو زاهد به کعبه چون ترسا

به غیر دیر و حرم هست هم مرا جایی

رخ نهان تو در هر چه بنگرم پیداست

ندیده دیده چه گوید نهان و پیدایی

و له ایضاً

فَأَیْنَمَا تَتَوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ

فَأَیْنَمَا تَتَجَلَّی تو قبلهٔ مایی

به غیر خواجهٔ قنبر امام دین حیدر

اگرچه هست خدا لیک نیست مولایی

یَدُ اللّه است یَدُ اللّه فَوْقَ أَیْدِیْهم

به غیر دست خدا نیست دست بالایی

بهای خاک درت نقد جان دهد نوری

که غیر این نبود غیر سود سودایی

و مِنْ رباعیاته

حقا که علی امام مطلق باشد

حقیت او چو حق محقق باشد

آن کس که کند حق علی را انکار

از حق مگذر که منکر حق باشد

و له ایضاً

وحدت چه بود قاهر و کثرت مقهور

در هرچه نظر کنی بود حق منظور

در مظهر کثرت است وحدت قاهر

در مجمع وحدت است کثرت مقهور