گنجور

 
رضی‌الدین آرتیمانی

چشمم افتاد بر جمٰال کسی

که گرو برده ز آفتاب بسی

دعوی بندگی غیر مکن

که تو آزاد کردهٔ هوسی

بر مزن گرد شمع ما ای غیر

که نه پروانه‌ای نه خر مگسی

دل شوریده را چو ساغر می

نتوان داد هر زمان بکسی

رفته بر باد برگ این باغم

نه پس اندوزی و نه پیش رسی

ترک فریاد کن رضی کانجا

نرسد هیچکس بداد کسی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مسعود سعد سلمان

ای بد از نیک فرق کرده بسی

قدر دعوی شناخته ز خسی

بده انصاف حق که هست امروز

دانشت را تمام دست رسی

به تکلف چنین سخن خیزد

[...]

عراقی

گفتمش: مثل این نگفته کسی

گفت: ازین نوع گفته‌اند بسی

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از عراقی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه